معرفی استارتاپ

کمدا استارتاپی که نگاه شما به کمد لباستان را تغییر می‌دهد!

گفتگو با ثنا خالصی بنیان گذار استارتاپ کمدا

فهرست محتوا پنهان

لباس، یکی از پیچیده‌ترین و شاید جذاب‌ترین بحث‌ها پیرامون خانم‌هاست. توجه ویژه‌ی خانم‌ها به ظرافت و زیبایی لباس هایشان به خصوص در مراسم‌ها، بر هیچ‌کس پوشیده نیست. روزها و ساعت‌ها می‌گذرند و خانمی ممکن است همچنان مشغول خرید تنها یک لباس باشد و برای این کار، با انرژی و روحیه‌ای خستگی‌ناپذیر کیلومترها را در بازارها می‌پیماید. از مهم‌ترین نکات این بحث می‌توان به تکراری شدن لباس‌ها پس از پوشیدن آن‌ها تنها در چند مراسم، اشاره کرد و پس از مدتی، خانم‌ها با یک کمد لباس مواجه می‌شوند که نه می‌توانند آن‌ها را بپوشند و نه می‌توانند دورشان بریزند. این، نکته‌ایست که ذهن ثنا خالصی را به خود جلب کرده و سبب راه‌اندازی استارتاپ کمدا می‌شود. در ادامه با مصاحبه‌ی اکوموتیو با ثنا خالصی همراه شوید.

خودتان را معرفی کرده و مختصری از تجربیاتتان قبل از شروع کمدا توضیح دهید.

ثنا خالصی هستم. تحصیلات آکادمیک را در حوزه‌ی ادبیات انگلیسی و creative writing گذراندم. به واسطه‌ی تالیف یک مقاله‌ی میان رشته‌ای در سن ۲۱ سالگی، سر از دانشگاه آکسفورد در آوردم. بعد از فارغ‌التحصیلی -و از آن‌جایی که اکثر نویسنده‌های دنیا نتوانستند هزینه‌ی آب و برق و گاز را صرفا از هنر و قلمشون بدن-دو سال به عنوان طراح و مدیر هنری در شرکت انگلیسی  Active Communications International کار می‌کردم. هم‌زمان که مهارت‌های دنیای خودم را به دنیا بیزنس برده بودم، تعدادی از اشعار انگلیسی‌ام در مجموعه کتابی در دانشگاه ویرجینیای آمریکا چاپ و منتشر شد و دانشگاه زوریخ هم نمایشگاهی از عکس‌ها وشعرهایم برگزار کرد. سه سال به عنوان کپی رایتر و مشاور بازاریابی در شرکت Upstream systems  مشغول به کار بودم که در ۴۵ کشور با ۲۳ زبان مختلف و ۱۰۰ میلیون کاربر، فعالیت داشت. دنیای تجارت الکترونیک در همین دوره برایم جذاب شد.

ایده‌ی کمدا چطور به ذهن شما خطور کرد؟! وقتی شروع کردید، استارتاپ مشابهی هم وجود داشت؟ (در خصوص اصل سرویس و ارزشی که برای مخاطب ایجاد می‌کنید هم به تفصیل توضیح دهید)

همیشه این سوال در ذهنم بود که چرا ما خانم‌ها، هر لباسی را فقط یک بار در جمعی می‌پوشیم و مساله‌ی حضور پیدا کردن در جایی، همیشه با “چی بپوشم” الویت‌بندی می‌شود؟! خلال بررسی‌هایی که در جلسات متعددی که هر جمعه به اسم Komoday  برگزار می‌کردیم و در مورد دغدغه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی صحبت می‌کردیم، متوجه شدم که به خاطر قضاوت شدن از روی ظاهر، تنوع طلبی، حجم لباس‌های پوشیده نشده و انبار شده در کمد، خیلی‌ها این مساله را به دو صورت حل می کنند:

  • مصرف‌گرایی و هزینه‌ی زیاد برای خرید آیتم‌های جدید
  • بخشیدن بی هدف و دور انداختن لباس‌هایی که دوستشان داریم؛ اما عملا کاربردی برای ما ندارند (اندازه نیستن، سوغاتی و هدیه گرفتیم، به اصطلاح ”بهمون نمیاد” و…) برای این که کمدمان را جادار کنیم.

 بعضی از خانم‌ها تنها به این دلیل که ظاهر جدید و متفاوتی ندارند، حتی ترجیح می دادند در مجامع اجتماعی و موقعیت‌هایی که دعوت می‌شوند، حضور نداشته باشند. این مساله محدود به ایران نیست و در مقیاس جهانی هم خانم‌ها تنها از ۲۰% از کمد لباسشان به صورت مداوم استفاده می کنند. مورد مشابه به پلتفرم اشتراک‌گذاری اختصاصی در حوزه فشن و پوشاک و منحصرا برای خانم‌ها وجود نداشت. تنها راه‌حل، استفاده از سرویس دیوار بود که محیط مناسبی برای تعامل خانم‌ها نبود: ملغمه‌ای از اشیا، از خروس گرفته تا خانه و خودرو. ۸۰% کاربران را آقایان تشکیل می‌دهند. اطلاع‌رسانی، تنها به صورت آگهی‌های طبقه‌بندی شده است. مشکلاتی در جابه‌جایی آیتم‌های فروش رفته، پرداخت وجه و نحوه‌ی ارتباط افراد با هم پیش آمده و در کل، حس خوب و امنی برای خانم‌هایی که عاشق مد و لباس هستند، ایجاد نمی‌کند. ”کمدا”، پلتفرم اجتماعی و ترکیبی از ebay  و اینستاگرام است. می‌توانید با سه دسته‌بندی کاملا نو، در حد نو و کاردستی – که مرتبط با برندهای شخصی افراد یا دست‌سازه‌هایی مربوط به مشاغل خانگی است – جستجو کنید، کمد افرادی که سلیقه‌ی مشابهی با شما دارند را دنبال (follow) کنید، آیتم‌هایی را که دوست دارید از کمدتان نجات پیدا کند، برای فروش بگذارید، با قیمت مناسب و تخفیف خرید کنید و همه چیز را از صفر تا صد، از پرداخت گرفته تا حمل و نقل و هماهنگی و خدمات پس از معاملات، به کمدا بسپارید و تجربه‌ی خرید و فروش را در محیطی شیک و صمیمی داشته باشید.

 تیم کمدا را بر اساس چه معیارهایی تشکیل دادید؟ در حال حاضر چند نفر هستید؟ چه تخصص‌هایی در کسب وکار شما دخیل اند؟

 هسته‌ی اصلی تیم در وهله‌ی اول بر اساس هم‌دلى و دل‌سوزى، علاقه به کار در فضاى کاملا شناور و استارتاپى شکل گرفت. پروانه جاویدنجات به عنوان مدیر مالی و پشتیبانی و پیام پیروزبخت به عنوان مدیر اجرایی، اولین افرادی بودند که من را در این راه همراهی کردند. بعد از MVP ، اپلیکیشن، طراحی و در اختیار کاربران قرار گرفت. تفکیک نفرات در حوزه‌های مجزا و عدم وجود تخصص‌های مشابه در گزینش برایمان اهمیت داشت. در حال حاضر، تیم  از ۱۰ نفر تشکیل شده: افراد فنی، دیجیتال مارکتینگ و بازاریابی، گرافیک و طراحی UI/UX و روابط عمومی. ما در حال ساختن چرخ برای کُمُدا هستیم تا از شیراز به سمت تهران منتقلش دهیم. برای این که زودتر به اهداف و دغدغه‌هایمان و سایر شهرهای ایران برسیم، چندین دست (شاید هم قلب و مغز!) کم داریم. دلمان می‌خواهد اگر افراد حرفه‌ای و متخصص، به فعالیت‌های کمدا علاقه دارند (مخصوصا در تکنولوژی)، به تیم ما ملحق شوند و حتی برای کمدا بال بسازند.

چقدر طول کشید تا به نسخه اولیه محصول کمدا برسین؟

 اگر منظور شما، رونمایی از اپلیکیشن باشد، تقریبا یک سال.

 چطور وارد بازار شدید؟ چه روش بازاریابی‌ای را برای کمدا مد نظر قرار دادید؟

سرمایه کمدا در دو سال اول به صورت شخصی تامین می‌شد. به دلیل محدودیت بودجه، فعالیت‌ها (به خصوص تبلیغات) هدفمندی لازم را نداشت و تمرکز ما بیشتر روی این بود که در یک بازار کوچک به یک محصول قابل قبول برسیم. به خاطر علاقه‌ی شدید کاربران و ساختن ۹۳% کاربر وفادار، تبلیغات دهان به دهان در توسعه‌ی کمدا نقش اساسی داشت و NPS کمدا همیشه بالای ۶۰ بود. کمدا به خاطر دغدغه‌های محیط زیستی و انسان دوستانه‌ای که قلبا دارد، کمپین‌های تاثیرگذاری را اجرا و اقشار مختلف جامعه را درگیر و همراه کرد. به همراه آیتم‌ها، “کمداستانک” ارسال می‌شد که داستان کوتاهی از آن آیتم از زبان فرستنده بود و به جای تمرکز بر روی درآمد، به خوشحال کردن کاربران و ساختن محصول و خدمات مفید با عشق و علاقه عقیده داشت.

برای گرفتن بازخورد و اصلاح کمدا از چه روش‌هایی استفاده کردید؟

کمدا طی یک هفته بعد از ارایه‌ی ایده اولیه، ۸۰۰ کاربر را به صورت ارگانیک جذب کرد. این افراد تقریبا تمامی مسیرِ فرآیندِ طراحیِ محصول را با ما بودند و ساختار، ویژگی‌ها، قیمت‌گذاری، نحوه‌ی دلیوری و تقریبا هر موضوعی که به پذیرندگان اولیه مربوط بود را با هم‌فکری، پیشنهادها و انتقادات این گروه پیش بردیم. بعد از ورژن اولیه، نظرسنجی از کاربران و A/B testing انجام شد.

خدمات دیگری برای ارائه در بستر کمدا پیش‌بینی کردید؟

بله. کمدا به خاطر خلاقیت و پیشگام بودن در تغییر عادات اجتماعی، شناخته شده است و متاسفانه یا خوشبختانه، هر روز ایده‌های جدیدی در سر دارد؛ ولی تا به حال Pivot  نداشته. حتی مواردی را که با فرهنگ کمدا سازگاری داشته، تست کردیم. مثل بازیافت و تغییر کاربری و کاربردی لباس‌هایی که غیرقابل استفاده هستند و تبدیل به محصولاتی به نام ”کُمُکیف” که کیف‌های پارچه‌ای هستند. این کیف‌ها به جای پلاستیک استفاده شده و با محیط زیست سازگارند. البته به خاطر این که در حال توسعه به تهران و سایر شهرها هستیم، ترجیح می‌دهیم که فعلا بر ارزش اصلی کمدا برای فروشنده و خریدار و مقیاس‌پذیری متمرکز باشیم و در فازهای بعدی به باقی خدمات فکر کنیم.

 از جنبه‌ی تسهیل‌گری، از سمت دولت و سایر نهادها، برای توسعه‌ی کمدا همکاری‌ای صورت گرفته یا نه؟

راستش را بخواهید، به خاطر بوروکراسی و روند طولانی تصمیم‌گیری و پیگیری نهادهای دولتی، هیچ درخواستی ندادیم، به جز در مرحله‌ی جذب سرمایه. در جلسه‌ای که در دانشگاه و با یکی از مدیران فعال حوزه‌ی کسب و کارهای نوپا در مورد پیگیری گزینه‌های سرمایه‌گذاری داشتیم، ایشان صراحتا تلاش‌های ما را نادیده گرفته و به من پاسخ دادند: “وقتی که بیزنست شکست خورد و آمدی همین‌جا استخدامت کردم، متوجه می‌شوی!” با این وجود دوست داریم که بتوانیم با معاونت امور زنان ریاست جمهوری، آموزش و پرورش، شهرداری و امور دانشجویی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی همکاری کرده تا فرهنگ کمدایی را ترویج دهیم و نقش تعیین‌کننده‌ی زنان را – چه در جامعه و چه در اکوسیستم کارآفرینی – پررنگ کنیم. البته، در زمستان ۹۶ با شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر اسمارت‌آپ آشنا شدیم. بنیان‌گذاران این شرکت و تیم قدرتمندی که دارند، فارغ از کلیشه‌ها و نگاه جنسیتی و به صورت حرفه‌ای، به جز منابع مالی، فرصت‌های برابر و تجربیاتشان را نیز در اختیارمان قرار دادند.

در توسعه‌ی کسب و کارتان چه چالش‌هایی داشتید؟ چطور بر آن‌ها غلبه کردید؟ چه مشکلاتی هست که هنوز وجود دارد و این‌که فکر می‌کنید چه کسی و به چه صورت می‌تواند این مشکلات را حل کند؟

اولین چالش ما در فاز تحقیقات و آنالیز، عدم وجود آمار دقیق از لایه‌ها و طبقات اجتماعی و همچنین نبودن ارقام و داده‌های معتبر مربوط به پوشاک و فشن بود که روند مورد هدف قرار دادن مشتری و اندازه و سهم بازار را پیچیده می‌کرد. از دیگر مشکلات می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  • تغییر دادن ذائقه، قضاوت‌ها و فرهنگ مصرف‌گرایی و بورژوازی.
  • مرزبندی ایران به “تهران و شهرستان” حتی در همکاری‌های تجاری.
  • کمبود افراد متخصص در بیرون از پایتخت و کمبود مشاورانی که خودشان تجربه‌های عملی و علمی در حوزه‌ی استارتاپی دارند و بدون تعصب‌های جغرافیایی سینرژی ایجاد کنند.
  • منفعت طلبی برخی افراد کلیدی که در عمل، نقش زنان کارآفرین را به عنوان رهبر یک نهاد یا کسب و کار نمی‌توانند در سیستم بپذیرند یا صرفا به دنبال انحصارطلبی و سود مالی هستند.

 البته که این روند به یک باره تعدیل و هموار نخواهد شد و نیاز به زمان برای بلوغ دارد. رسانه‌های جمعی در ترویج ایده‌های نو تاثیر زیادی دارند. به اشتراک گذاشتن موفقیت‌ها کافی نیست و دانش و تجربیات در شکست‌ها و ناگفته‌ها و شفاف‌سازی فضای استارتاپی بدون هیچ جبهه‌گیری و جناح‌بازی هم می‌تواند کاتالیزور این جریان باشد.

دانلود PDF مصاحبه

به این مطلب چه امتیازی می دهید ؟
[Total: ۰ Average: ۰]
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

۴ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *