کسب و کار

نقد و بررسی سریال سیلیکون ولی؛ بهترین سریال استارتاپی دنیا!

سوت پایان همیشه اعلان برد و باخت نیست. در زمین بازی سوت پایان گاهی حرف‌هایی از جنس حسرت، غم، شادی و شگفتی یک بازی جانانه را حکایت می‌کند. زمین سبز فوتبال را در نظر بگیرید که چگونه چیدمان بازیکنان، تاکتیک‌ها و استراتژی مربی، تشویق هواداران، تمرین‌های قبل بازی و بسیاری از اقدامات دیگر همگی در رسیدن به برد یا باخت تیم اثرگذار است.

حکایت راه‌اندازی استارتاپ هم مثل بازی فوتبال است با این تفاوت که در فوتبال، بازیکنان ۹۰ دقیقه سخت و هیجانی را پشت سر می‌گذارند اما با آغاز کار یک استارتاپ، از همان لحظه‌ای که ایده به ذهن بنیان‌گذارانش می‌رسد چالش‌ها شروع شده و پایانی برای هیچ‌کدامشان نیست.

راه‌اندازی استارتاپ به قدری هیجان‌انگیز و پرچالش است که هیچکس تاکنون موفق نشده برای موفقیت یا شکست ایده‌های استارتاپی درصد دقیقی ارائه دهد؛ اما به‌راستی این چالش‌ها از کِی و کجا شروع می‌شود؟ برای گذشتن از دره مرگ استارتاپ‌ها باید چه اقداماتی اندیشید؟ سروکله سرمایه‌گذاران از کجا پیدا می‌شود و چگونه می‌توان آن‌ها را راضی به همکاری کرد؟

برای رسیدن به جواب‌ این پرسش‌ها و هزاران سوالات دیگر، برای تماشای صفر تا صد راه‌اندازی یک استارتاپ، برای لمس سختی‌ها و شیرینی‌های مسیر کارآفرینی بهتر است به سراغ سریال سیلیکون ولی بروید. سریالی که در سال‌های اخیر بسیار خوش درخشیده و شما را از نزدیک و البته با چاشنی طنز، با چالش‌های واقعی یک استارتاپ آشنا می‌کند.

سریال سیلیکون

خلاصه سریال

در خلاصه داستان سریال سیلیکون ولی آمده است: “در دنیای فناوری طلایی، مدرن و سریع Silicon Valley ، افرادی که بیشترین شایستگی برای موفقیت را دارا هستند، کمترین توانایی در نگهداری و کنترل آن را دارند. سریال از تجربیات شخصی مایک جاج (Mike Judge) یکی از مهندسین سیلیکون ولی در اواخر ۱۹۸۰، الهام گرفته است”.

این خلاصه شاید چندان جالب‌توجه به نظر نیاید؛ اما وقتی پای صحبت یک سریال کمدی با موضوع کارآفرینی در میان باشد، قطعا نام سیلیکون ولی در صدر جداول پخش قرار می‌گیرد. قبل از پخش این سریال از شبکه HBO نقل‌قول‌های بسیاری درباره این سریال پخش شد که مثل بمب در میان برنامه‌نویسان و کارآفرینان صدا کرد. همین موضوع باعث شد سریال سیلیکون ولی در مدت زمان کوتاهی به محبوبیت جهانی برسد.

قصه‌ای درباره‌ آدم‌های مستعد و پرتلاش در یکی از خاستگاه‌های دنیای تکنولوژی که با طنزی اغراق‌آمیز و در عین حال واقع‌گرایانه روایت‌هایی از ماجراهای در حال وقوع در درون سیلیکون ولی را روایت می‌کند.

داستانی بر مبنای واقعیت

سیلیکون ولی کاملاً بر اساس واقعیت ساخته شده است. اگر جست‌وجویی در گوگل کنید متوجه خواهید شد که دره سیلیکون نام منطقه‌ای در غرب کالیفرنیای آمریکاست که البته به دلیل وجود ماده سیلیکون در خاک این ناحیه، به این نام معروف شده است.

اجتماع کمپانی‌های بزرگ و خالقان تکنولوژی‌های روز در این منطقه، این منطقه جغرافیایی را به اتمسفری خاص برای علاقه‌مندان فناوری‌های نوین تبدیل کرده است. به عبارت ساده‌ همانطور که برای بازیگر شدن به هالییود می‌روند؛ اگر کسی رویای تبدیل شدن به مارک زاکربرگ یا دیگر افراد سرشناس و غول‌های تکنولوژی روز دنیا مانند اپل یا گوگل را در سرش بپروراند، برای تحقق رویای خود به سیلیکون ولی می‌رود.

داستان سریال سیلیکون

داستان سریال سیلیکون حول محور ایجاد و رشد شرکت ریچارد هندریکس، به نام پاید پایپر (Pied Piper) می‌چرخد. ایده پاید پایپر مثل هر ایده استارتاپی دیگری در ابتدا چندان چشمگیر به نظر نمی‌رسد و البته بر مبنای یک ایده دیگر شکل گرفته است که بعدها با تغییر آن پا به دنیای استارتاپ‌ها می‌گذارد.

ریچارد، جرد، دینش و گیلفویل هرکدام به‌طور جداگانه در خانه‌ای اشتراکی زندگی می‌کنند و هرکدامشان سعی دارد با برنامه‌نویسی، محصول جدید خلق و وارد بازار آمریکا کند؛ اما قصه از جایی شروع می‌شود که یکی از این چهار نفر متوجه ویژگی منحصربه‌فرد محصول خود در فشرده‌سازی فایل‌ها می‌شود و از اینجا روایت‌های مجزای آدم‌های سیلیکون ولی به همدیگر گره می‌خورد.

اهداف مشترکی که این تیم برای راه‌اندازی استارتاپشان می‌سازند، آن‌ها را به گروهی واحد برای قرار گرفتن در برابر سختی‌ها و چالش‌های تمام نشدنی دره سیلیکون تبدیل می‌کند که باید به جنگ آ‌ن‌ها بروند. مخاطب سریال در خلال رفتارهای طنزآمیز و موقعیت‌های نسبتاً اغراق‌شده سریال، به خوبی متوجه تمامی این چالش‌ها خواهد شد.

به نظر منتقدان این فیلم که براساس تجربیات واقعی مایک جاج (یکی از سازندگان سریال) ساخته شده است، فضایی کاملا نزدیک به واقعیت با نگاهی طنزآمیز به صنعت فناوری دارد. سازندگان این سریال برای خلق حال و هوای سیلیکون ولی به بهترین شکل از تجربیات واقعی مایک جاج استفاده کرده‌اند.

چرا باید سریال سیلیکون ولی را دید؟

چرا باید سریال سیلیکون ولی را دید؟

این سریال مشخصاً مخاطب عام ندارد، اما کسی که تماشاچی این سریال می‌شود؛ به ویژه اگر در دسته برنامه‌نویسان یا کارآفرینان قرار گرفته باشد، به‌هیچ‌عنوان ساده از تماشای سریال دست نخواهد کشید. نویسندگی درست و خلاقانه سریال باعث شده است افرادی که از دانش فنی در زمینه برنامه‌نویسی اطلاعی ندارند هم از روایت و شخصیت‌پردازی‌های سریال فاصله نگیرند.

مشخصه اصلی سریال سیلیکون ولی، آگاهی‌بخشی است. این سریال قدرتمند به بیانی ساده تمامی تئوری‌های راه اندازی و مدیریت کسب‌وکار را از ابتدا تا انتهاب کار به مخاطب خود منتقل می‌کند؛ برای مثال هنگام تبدیل ایده به استارتاپ اولین چالشی که گریبانگیر شما می‌شود «تیم‌سازی» است.

حتما شما هم در تمام کتاب‌های حوزه کسب‌وکار درباره تیم‌سازی گزاره‌های مختلفی خوانده‌اید و با کلیدواژه‌هایی مثل روحیه انتقادپذیر، قدرت رهبری، سرسختی، تفکر خلاق، انعطاف‌پذیری و غیره آشنا شده‌اید؛ اما هنگامی که در وسط مشکلات ایستاده‌اید و هر یک از اعضای تیم به دلایل شخصی و غیرشخصی از زیر کار فرار می‌کنند، هیچکدام از این کلمات قشنگ به کمکتان نمی‌آید.

سیلیکون ولی

در سریال سیلیکون ولی تمامی این مشکلات در موقعیت‌های خنده‌آور به تصویر کشیده شده و شما می‌توانید با هم‌زاد‌پنداری با نقش‌های مختلف سریال، مراحل ایجاد استارتاپ و مدیریت کسب و کارتان را زندگی کنید. در این سریال مشکلات بزرگ‌تری همچون مالکیت معنوی نام برند، ایده دزدی، سرمایه‌گذاری و خرید و فروش استارتاپ‌ها نیز به خوبی نمایش داده شده است.

با تماشای این سریال کمدی در ۶ فصل و ۵۶ قسمت ۳۰ دقیقه‌ای، نگاه و دانش گسترده‌ای نسبت به وضعیت دنیای تکنولوژی و فناوری‌های نوین به دست می‌آورید. همچنین بدون حضور در کلاس‌های آکادمیک و دانشگاهی با جنگ‌های طاقت‌فرسا و بی‌سر و ته جریان‌یافته در این دنیا آشنا می‌شوید.

سریال سیلیکون ولی به قدری جالب‌توجه بود که حتی بیل گیتس را وادار به واکنش کرد به طوری که این شخصیت بزرگ و محبوب تکنولوژی در وبلاگش نوشت: “سریال به شما این حس را می‌دهد که شرکت‌های کوچکی همچون پایدپایپر وجود دارند که توانایی و ظرفیت ساخت و تولید چیزهای جدید را دارند درحالی که کمپانی‌های بزرگی مثل هولی، کاملاً بیهوده و ضعیف عمل می‌کنند. اگرچه احتمالاً نظر من در ارتباط با این سریال کمی متعصبانه باشد، اما طبق تجربه‌ام کمپانی‌های کوچک بسیاری وجود دارند که آن‌ها نیز بیهوده هستند. ان در حالی است که کمپانی‌های بزرگ روی تحقیقات بزرگ و هدفمند سرمایه‌گذاری می‌کنند و علت تغییرات بسیار اساسی در این صنعت و دنیای تکنولوژی می‌شوند”.

سریال دره سیلیکون

سریال دره سیلیکون، یک نمایش جذاب و کمیابی است که شما را وادار می‌کند درباره آن بگویید “فعلاً علاقه‌ای به میلیاردر شدن ندارم؛ مخصوصاً یک میلیاردر فناوری!”؛ اما پس از تماشای کامل سریال حتماً تصور راه‌اندازی یک استارتاپ برایتان شیرین‌تر از هر تجربه دیگری خواهد شد و میل دستیابی به این هدف شما را قلقلک خواهد داد.

به این مطلب چه امتیازی می دهید ؟
[Total: ۰ Average: ۰]
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *