آزمون سنجش میزان دلبستگی شغلی
در افرادی که دلبسته به شغلشان هستند، کار یک جنبه مرکزی از هویت شخصی آنها است.
داشتن کارکنانی با دلبستگی شغلی بالا ممکن است به سازمان سود برساند؛ زیرا وقتی که افراد در کارشان غوطهور میشوند انگیزش آنها افزایش مییابد، که این خود ممکن است تاثیر مثبتی بر عملکرد شغلی آنها بگذارد.
به طور کلی دلبستگی شغلی هم بر فرد و هم بر سازمان تاثیر میگذارد. از نظر سازمانی دلبستگی شغلی به عنوان کلیدی برای گشودن انگیزش کارمندان و افزایش تولید محسوب میشود و از نظر فردی دلبستگی شغلی، به عنوان کلیدی برای انگیزش، عملکرد، رشد فردی و رضایت در محل کار محسوب میشود.
دلبستگی شغلی، به اثربخشی سازمانی، تولید و روحیهی کارمندی به شکل مهمی از طریق درگیر کردن کارمندان به طور عمیق در کارشان و همچنین از این طریق که کار را یک تجربهی بامعنا و کامل میسازد، کمک میکند.
دلبستگی شغلی، با انگیزش و خشنودی شغلی رابطهی تنگاتنگی دارد. معمولاً دلبستگی شغلی از خشنودی شغلی مهمتر است. دلبستگی شغلی، به خصوصیات شخصی و ماهیت وظایف کاری وابسته است. مهمترین ویژگیهای شخصی در دلبستگی شغلی عبارتند از : سن، نیاز به رشد و اعتقاد به اخلاق کاری سنتی.
کارگران مسن شاید به دلیل دارا بودن مسئولیت و چالش بیشتر و فرصت کافی برای ارضای نیازهای رشد، معمولاً بیشتر به شغل خود دلبسته اند. کارگران مسنتر همچنین تمایل دارند که به ارزش سخت کار کردن پای بندتر باشند.
به دلیل اینکه نیازهای رشد در دلبستگی شغلی، اهمیت دارند در نتیجه آن ویژگیهای شغلی که ارضای نیازهای رشد را فراهم میکنند، رابطهی زیادی با دلبستگی شغلی دارند. این ویژگیها عبارتند از: برانگیختگی، اختیار، تنوع، هویت وظیفه، بازخورد و مشارکت.
عوامل اجتماعی شغل نیز میتواند دلبستگی شغلی را تحت تاثیر قرار دهد. کارکنانی که در گروهها کار میکنند، دلبستگی شغلی بالایی را گزارش نموده اند تا کارکنانی که به تنهایی کار میکنند. مشارکت در تصمیمگیری، به وسعتی که کارکنان از اهداف سازمانی حمایت میکنند با دلبستگی شغلی ارتباط دارد. احساس موفقیت و پیشرفت در شغل نیز سطح دلبستگی شغلی فرد را افزایش میدهد.
همچنین عوامل موقعیتی دیگری مانند: طراحی شغل، جو روانشناختی و سازمانی و سبک مدیریت نیز تاثیرات مهمی بر دلبستگی شغلی کارمند دارند. عامل طراحی شغل به نظر میرسد تاثیر قویتری بر دلبستگی شغلی افرادی که تمایل بیشتری به ارضای نیازهای سطح بالای روانشناختی دارند، میگذارد.
فرد دلبسته به شغل به عنوان کسی که شغلش یک جزء لازم برای تعریف از خودش است، توصیف میشود و به همین ترتیب بسیاری از نظریهپردازان این طور فرض کرده اند که این افراد تلاش اساسی خود را در جهت دستیابی به اهداف سازمانی به کار میبرند و کمتر احتمال دارد که شغل خود را ترک کنند.
به طور عکس در مورد افرادی که کمتر به شغل خود دلبسته اند، فرض شده است که احتمال ترک سازمان و دریغ داشتن تلاش خود در شغل بیشتر است و همچنین این افراد احتمال بیشتری دارد که انرژی خود را در وظایف خارج از حیطهی کارش به کار برد و یا به فعالیتهای گوناگون نامطلوب در شغل بپردازد.