مقالات کارآفرینی

برای موفقیت بیشتر، چند روزی داستان موفقیت نخوانید!

اگر چه شنیدن داستان موفقیت افراد خالی از لطف نیست و برخی اوقات نیز آموزه‌های بسیاری را در اختیار ما قرار می‌دهد اما ایرادات اساسی در آن وجود دارد.

یکی از ویژگی های خارق العاده ذهن ما قابلیت ساخت الگوها و یا کشف الگوها است. ذهن ما هر روز حجم بسیار زیادی از اطلاعات را دریافت و پردازش می کند. از لحظه بیدار شدن در مورد رنگ اشیا، اندازه، شکل، طعم، بو، احساسات و …. باید تحلیل های بسیار زیادی را انجام دهد و تصمیمات متعددی را در طول روز بگیرد.

واقعیت این است که ذهن ما برای اینکه بتواند حجم بسیار زیادی اطلاعات دریافتی را تحلیل کند و به درستی از عهده حجم بسیار بالای تصمیم‌گیری‌ها برآید، مجبور است از دو قابلیت مختلف استفاده کند. اولین ویژگی ذهن این است که باید داده‌ها را دسته بندی کند و از میان آن ها الگوهایی را برای تصمیم‌گیری کشف کند. قدرت مغز در این موضوع را وقتی فهمیدم که در حال خواندن کتاب قوی سیاه بودم. دخترم در آن زمان دو ساله بود و چند روز قبل با مادرش به پارکی رفته بودند و آنجا یک قوی سفید دیده بود. وقتی من در حال مطالعه کتاب بودم دخترم عکس پشت کتاب را به من نشان داد و گفت بابا این قو هست! این قابلیت که با دیدن فقط یک یا دو نمونه قوی سفید واقعی بتوانیم یک قوی سیاه نقاشی را تشخیص دهیم از ویژگی‌های خارق‌العاده مغز انسان است.

 

کتاب قوی سیاه

دومین قابلیت ذهن انسان این است که همیشه سعی میکند از میان گزینه‌های در دسترس انتخاب کند. این قابلیت نیز منجر به انجام سریعتر پردازش در ذهن می‌شود. ما با استفاده از مثال‌هایی که خیلی ساده به ذهن می‌آیند تصویری از دنیا می‌سازیم. به عبارت دیگر اگر چیزی زیاد تکرار شود و در معرض ما قرار بگیرد ذهن ما آن را خواهد پذیرفت و به عنوان الگو استفاده خواهد کرد. حتی اگر درست نباشد.

این قابلیت‌های شگفت انگیز ذهن انسان البته می‌تواند دستخوش انحرافاتی قرار بگیرد. یک بار تجربیات و دانسته‌های خود را مرور کنیم. ما هر روز پیام‌های بسیاری را در شبکه های مجازی یا تلویزیون میبینیم که در مورد تجربه‌های موفق خود صحبت می‌کنند و به ما یاد می‌دهند چطور می‌توانیم موفق یا ثروتمند شویم. چطور می‌توانیم استارتاپ خود را راه اندازی کنیم و با رشد نمایی مواجه شویم و اصطلاحا Scale up کنیم. در مورد عادت افراد موفق یا رازهای موفقیتشان پیام‌های بسیاری را می‌بینیم و می‌شنویم. جدای از مدرسان موفقیت و منتورها برخی از این افراد، واقعا کسب و کارهای میلیاردی به راه انداخته اند و موفقیت‌های چشمگیری را داشته اند.

اگر چه شنیدن داستان این افراد خالی از لطف نیست و برخی اوقات نیز آموزه‌های بسیاری را در اختیار ما قرار می‌دهد اما ایرادات اساسی در آن وجود دارد…

اول اینکه ما چیزی زیادی از شرکت‌های شکست خورده نمی‌شنویم. چرا که هم داستان این افراد جذاب نیست و هم این‌که بسیاری از این افراد به اندازه کافی مشهور نیستند تا کسی به داستان آن‌ها گوش دهد. اما مشکل از جایی شروع می‌شود که ذهن ما به صورت نامتوازن از احوالات افراد موفق مطلع باشد. در این حالت موضوعی به نام شکست را برای الگوسازی در ذهن ندارد و نتیجه این است که ذهن شما الگویی نامتوازن خواهد ساخت و فقط به وجه مثبت و موفقیت ماجرا خواهید اندیشید.

برای اینکه کمی بهتر مساله را درک کنید فرض کنید به شما گفته شود ۵ نفر از یک مدرسه هر سال در دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته می‌شوند. این اطلاعات به شما می‌گوید این مدرسه مدرسه نسبتا خوبی است. اما اگر بگوییم در این مدرسه ۱۰۰ دانش آموز در حال تحصیل هستند که ۷۰ نفر آن‌ها اصلا در دانشگاه قبول نمی‌شوند. حال تحلیل شما از این مدرسه چیست؟

دومین موضوع این است که ساخت الگو از اطلاعات در دسترس ممکن است شما را به خطا بیندازد. چرا که در واقعیت صرف اینکه یک اتفاق راحت تر به ذهن ما خطور میکند دلیلی بر پر تکرار بودن آن نیست. همین خطاست که منجر می‌شود که ما پیامدهای پر زرق و برق و پر سر و صدا را بیشتر محتمل می‌دانیم. پزشکان هم درگیر این خطا هستند. آنان روش‌های مورد علاقه خود را دارند که در تمامی موارد احتمالی آن را تجویز می‌کنند. این در حالی است که ممکن است روش‌های درمانی مناسب‌تری هم برای بیمار وجود داشته باشد.

در نتیجه باید دقت کنیم که افراد بسیاری که به دنبال راه اندازی استارتاپ هستند، منتظر موفقیت هستند. اما بیشتر این افراد بر اساس همین الگوی اشتباه وارد کسب و کار می‌شوند و در نتیجه اصلا تصور شکست را هم نمی‌کنند. در بهترین حالت چیزی که به ذهن آن‌ها خطور می‌کند موفقیت کم است و نه شکست کامل! آن‌ها به الگویی نامتوازن و در عین حال در دسترس بر اساس داستان‌های موفقیت متوسل می‌شوند و بر اساس آن برنامه‌ریزی می‌کنند.

در مقابل افرادی که از تجربه کافی در کسب و کار برخوردار هستند، قطعا به اندازه کافی به شکست می‌اندیشند و به همین دلیل راحتتر می‌توانند به مخاطرات و ضررها بیندیشند.

بنابراین در هر زمانی که باید تصمیم مهمی بگیرید حتما به گزینه‌های شکست بیندیشید و سناریوهای احتمالی در صورت نفروختن محصول، جذب نشدن سرمایه و مشکلات بین کارکنان را در ذهن خود تحلیل کنید.

به این مطلب چه امتیازی می دهید ؟
[Total: ۰ Average: ۰]
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *