وقتی به گذشته فکر می کنم، زمانی که سال ۱۳۸۸ زودفود راه افتاد، زمانی که اولین رقبای زودفود مانند توهوم و فودبیار پا به عرصه گذاشتند؛ همواره درس ها و آموزه های بسیاری برای ما با خود به همراه داشتند. شاید خودشان ندانند اما حضورشان جدای از افکار اولیه “مواظب باش دیگران هم آمدند”، این پیام را می داد که “مسیر را درست آمده ایم”.
فعالیت شان و آنجاهایی که بهتر از ما عمل کرده بودند، برایمان سرمشق بود. متاسفانه طاقت نیاوردند چون شاید فکر می کردند قرار است به سرعت رشد کنند و چون این اتفاق نیفتاد، ناامید شدند.
کسب و کار سفارش اینترنتی غذا نیاز به صبر و طاقت بسیار داشت تا به مرور مردم با این فرهنگ جدید آشنا شوند، آن را تجربه و به آن اعتماد کنند.
بعد از چند سال که IrFood در سال ۱۳۹۰ و ریحون در سال ۱۳۹۳ و پس از آن چیلیوری در سال ۱۳۹۴ وارد عرصه شدند اغلب تماشاگران، تصور جنگی خونین را داشتند. اگر از رقابت، کلمه “جنگ” در ذهن شما نقش می بندد معنایش این است که بدنبال کوتاه ترین راه برای برنده شدن هستید و نگاه سیستمی کل نگر ندارید.
آنهایی که نگاه سیستمی و کل نگر ندارند، بیش از سایرین ممکن است خطا کنند و اخلاق را زیر پا بگذارند. اخلاق همان ضمانتی است که اگر رعایت کنید شما را در دراز مدت برنده نگه می دارد.
در سال ۱۹۸۰، در نگاه مایکل پورتر، استراتژی بیشتر به جنگی شباهت داشت که هر بازیگر تلاش می کرد تا سهم بیشتری از بازار به چنگ آورد. چند سال گذشت بعد از مایکل پورتر، تریسی و ویرزما نگاه خودشان را مطرح کردند؛ همینطور پس از آنها بومن و فاکنر. اما همواری چیزی کم بود!
چند سال گذشت و در سال ۲۰۰۵، چان کیم و رنه مابورن مفهوم اقیانوس آبی را مطرح کردند. نگاه قشنگی بود که بیان می کرد ما در کسب و کار لزوما قرار نیست لقمه را از دست رقیب برباییم بلکه می توانیم بازار جدیدی خلق کنیم و آن را توسعه دهیم. نگاه ها بازتر شد و مدیران و استراتژیست ها درک کردند که تصویر بزرگتری هم وجود دارد.
چند سال دیگر گذشت و در سال ۲۰۱۰، در دانشگاه MIT، آرنولدو هکس، مدل دلتا را مطرح کرد. در این مدل دیگر استراتژی مساوی جنگ نیست. آرنولدو استراتژی را مساوی عشق می داند چرا که دیگر بدنبال رقابت مستقیم، حذف رقبا و جنگ نیست و بجای آن مفهوم “تکمیل کنندگان” را مطرح می کند که کارآفرینان باهوش زیادی به نوعی در برهه ای از آن بهره برده اند. مدلی که یاد می دهید چطور کنار هم به کار و کسب بپردازیم و روی هم پا نگذاریم. در کتبی که شاید خیلی از ما تا به امروز حوصله خواندن آنها را نداشته ایم، چنین مفاهیمی تحلیل، توصیه و تاکید شده اند؛ شاید روزی بخوانیم شان.
به بازار سفارش اینترنتی غذا در ایران بازگردیم و ببینیم مروری که در رویکردها و نگاه استراتژیک به کسب و کار داشتیم چه درسی می تواند برای ما داشته باشد.
- رقیب خوب که رقابت سالم را بلد است می تواند به رشد ما کمک کند چون آموزنده و انگیزه بخش است و همه ما می دانیم کمی استرس برای رشد ما مفید است. اگر هیچ استرسی از امتحان دانشگاه نداشته باشید، هیچ وقت درس نخواهید خواند؛ همچنین اگر استرس شما بیش از حد بالا برود بازهم ممکن است بدلیل ناامیدی، امتحان فردا را رها کنید.
- حضور بازیگران دیگر در صنعت رو به رشد سفارش اینترنتی غذا، می تواند به نفع همه ی بازیگران باشد چراکه بازار را سریعتر گسترش می دهد. بازار بزرگ تر برای همه یعنی رشد برای همه.
- زمانی که پرسنل شرکت رقیب از کار بیکار شوند، وقتی این الگو را در صنعت های مختلف تعمیم دهیم، خواهیم دید که حتی اگر نسبت به بعد معنوی و خانواده های آنها هم بی تفاوت باشیم، چنین اتفاقاتی موجب بر هم خوردن فضای آن اکوسیستم و جامعه خواهد شد و در نهایت در انتهای دومینو خودمان هم متضرر می شویم؛ فقط شاید کمی دیرتر!
نتیجه گیری راهبردی: بنظر می رسد اگر اسنپ فود، برای کمک به بقای رقبای خود مثل ریحون، چیلیوری، چنگال و سایرین آستین بالا می زد، تصمیم درستی گرفته بود و منافع دراز مدت بیشتری را برای خودش تامین می کرد.
اقیانوس آبی، خیلی مفهوم قشنگیه. فرصت هست باید در کنار هم باشیم حتی در رقابت… مرسی از مطلب خوبتون
در فضا های استارت اپی رقبا بخشی از ذینعان متقابل هم هستند
بزرگترین ضربه ای که منتورهای فیک به جامعه کارآفرین های ایران زدن رشد سریع موشکی بود.
زمان گذشت تا بفهمیم رشد آهسته و پیوسته ست که ماندگار میشه.
بهترین استراتژی تمرکز روی کاربر و نیازهاشه. نگاه کل نگر میتونه کمک کنه به جای هیجانات لحظه ای، آینده ای بهتر بسازیم.