از دانشکده فنی دانشگاه تهران در امیرآباد، وارد پارکینگ مرکزی میشوم که هر چه پایینتر میروم تاریکتر و مهیبتر میشود. لحظه اوج تاریکی، دری میبینم و نوری. وارد میشوم و با یک محوطه بسیار وسیع و روشن مواجه میشوم که جایجایش گروهها درحال فعالیتهستند. اینجا شتابدهنده دیموند است. قرار است با امید ظریفپور قائممقام مدیرعامل به مناسبت ٧امین سالگرد تاسیس این شتابدهنده گفتگویی داشته باشم.
آقای ظریفپور ابتدا من را به تور در کمپها دعوت میکنند استارتاپها را برایم توضیح میدهند. استارتاپهای نواک، ویدی وود، لامینور، تگموند، دیموندلب، کادرو و بوکینگویلا در حال کار هستند. خلوت بودن فضا توجهم را جلب میکند. میپرسم:
تمام افراد استارتاپها همینها هستند؟
نه. به دلیل شرایط کرونا به بچهها کمک کردیم که بیش از نیمی از گروهشان به صورت دورکار فعالیت کنند. تعداد تمام افراد نزدیک به ١٢٠ نفر میشود که این فضای هزارودویست متری در اختیارشان قرار میگیرد.
از اول هم در دانشگاه تهران بودید؟
ما کارمان را در دانشگاه شریف شروع کردیم. یادم میآید سال ٩٢ یک فضای ٩٠ متری در اختیار داشتیم و در شروع کار من و احمدرضا مسرور (مدیرعامل) باهم کار را استارت زدیم. آن زمان هیچ شتابدهندهای در ایران نبود و رسما خودمان یک استارتاپ بودیم و به زحمت توانستیم سختیهای اوایل کار را دوام بیاوریم.
همانجا بود که استارتاپ نواک را جذب کردیم که تا الان هم خدمتشان هستیم، که با شیب رشد قابل توجهی که دارد پیشبینی میشود تا چندسال دیگر رهبر بازار خودش شود. خلاصه تقریبا یکسال بعد از آن دوران بود که به دانشگاه تهران آمدیم و توانستیم این فضای ١٢٠٠ متری را در اختیار استارتاپها قرار دهیم.
چه شد که به فکر تاسیس شتابدهنده دیموند افتادید؟
قضیه به همان سال ٩٢ برمیگردد که جناب آقای رحیم عمیدحضور به ایران آمده بودند و با توجه به تجربه ویژهای که در این زمینه داشتند، میخواستند در ایران هم شتابدهنده تاسیس کنند. آن زمان من مدیرعامل یک شرکت در حوزه آیتی بودم و احمدرضا هم شرکت بزرگی داشت.
با آقای احمدرضا مسرور از قبل آشنا بودید؟
بله ما همدانشگاهی بودیم و از سال ٨٢ باهم دوست بودیم. وقتی ایده شتابدهنده مطرح شد خیلی علاقهمند شدیم که ورود کنیم. همان موقع آقای عمیدحضور به ما گفتند که با شخص کار نمیکنند و حتما باید یک تیم باشید و تمام وقت همینجا کار کنید.
آن موقع برایمان کمی سخت بود ولی در نهایت من از شرکت خودم بیرون آمدم و آقای مسرور هم شرکت خودشان را واگزار کردند. ۶ ماه به صورت غیر رسمی شروع کردیم و پلنها را به آقای عمیدحضور ارائه میدادیم و درنهایت شرکت ثبت شد. این همان زمانی است که آقای دکتر ستاری معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری ما را با آقای مهندس دهبیدیپور آشنا کردند که باعث شد آن دوران را در دانشگاه شریف باشیم.
حالا که صحبت معاونت ریاست جمهوری شد، شما از دولت پول میگرفتید؟
به هیچ عنوان. ما از حمایتهای معنوی معاونت استفاده میکردیم. مثلا همین که ما یک فضایی به این بزرگی و شکیلی در داخل دانشگاه تهران بخواهیم به استارتاپها بدهیم، از حمایتهای ایشان بوده است ولی یک ریال هم از دولت پول نگرفتیم وتمام هزینهها را هیئت مدیره تامین میکردند. درواقع دلیل ماندگاری ما هم همین بوده.
چرا؟
وقتی شما از دولت پول میگیرید برای کاری مثل شتابدهندگی، دولت از شما انتظار دارد پایان سال به آنها گزارش بدهید. در صورتیکه شتابدهنده صنعتی نیست که یکساله جواب بدهد. به صورت معمول در دنیا ۵ سال زمان میبرد که به بازدهی برسد. تازه بعد از چند سال فعالیت متوجه شدیم در ایران این زمان دو برابر است. و چون هیئت مدیره دیموند این صنعت را به خوبی میشناختند و سالهاست تجربه داشتند، برای این مسائل کاملا آماده بودند.
الان وضعیت شتابدهندهها را در ایران چگونه میبینید؟
بعد از شروع دیموند، یک حباب شکل گرفت و تعداد زیادی شتابدهده شروع به کار کردند. ولی چون عمدتا از حمایتهای مالی دولت برخوردار بودند بعد از مدتی حباب از بین رفت و بسیاری کنار رفتند. ولی وضعیت فعلی شتابدهندهها در ایران کمی به مشکل خورده و این کلی است. شتابدهنده یک تکه از پازل کارآفرینی کشور است. اگر بخواهد موفق باشد باید کل این زنجیره درست کار کند. بگذارید فرایند را برایتان توضیح دهم.
فرایند چگونه است؟
چند نفر ایدهای دارند و باهم تیم تشکیل میدهند تا ایدهشان را اجرا کنند. کمی تلاش میکنند و محصول اولیه را تولید میکنند. محصول اولیهشان را به شتابدهنده ارائه می دهند و جذب شتابدهنده میشوند. شتابدهنده در یک فرایند ٩ ماهه این گروهها را به شرکت تبدیل میکند، حمایت میکند و آموزشهای لازم را میدهد که بتوانند وارد بازار شود و آماده رشد بزرگ شود. اینجا جایی است که شتابدهنده باید استارتاپ را به سرمایه گذاران مراحل بعدی از جمله صندوق های سرمایه گذاری و سرمایه گذاران فرشته بدهد تا وارد مرحله رشد مقیاس پذیر شود.
الان این اتفاق نمیافتد؟
دقیقا. الان ما استارتاپ را جذب میکنیم و پرورش میدهیم با تمام ریسکهایی که وجود دارد. بعد از این مرحله سرمایهگذار به دلیل شرایط خاص اقتصادی حاضر به سرمایه گذاری نمیشود.
چرا سرمایه گذاری نمیکنند؟
به دلیل این که اگر سرمایهشان را در طلا و بورس بگذارند در مدت بسیار کم چندین برابر میشود و ریسکش هم بسیار کمتر از سرمایهگذاری روی استارتاپ است. چون ممکن است استارتاپ شکست بخورد.
شتابدهنده چگونه میتواند زنده بماند؟ زمانی که استارتاپش رشد کند و سهمش را بفروشد، و از پولی که وارد مجموعه میشود دوباره استارتاپ جذب کند. اینگونه چرخ یک شتابدهنده میچرخد.
ولی وقتی استارتاپ نمیتواند به کمک سرمایهگذار رشد مقیاس پذیر کند، شکست میخورد و عملن از قدرت شتابدهنده هم کم میکند.
حالا تصور کنید یک شتابدهنده از دولت پول گرفته است و تا زمان محدودی می تواند این سرمایه را بگیرد. بعد از آن که حمایتهای دولت تمام شد دیگر سرمایهای ندارد که در اختیار استارتاپ بگذارد. به همین دلیل شتابدهنده با مشکل روبهرو میشود.
با توجه به این شرایط شما چگونه توانستید دوام بیاورید؟
عرض کردم خدمتتان، هیئت مدیره دیموند با این فرایند آشنا هستند و عملا انتظار بازگشت مالی زودهنگام ندارند.
از طرف دیگر برای این که استارتاپهایمان شکست نخورند، گاهی مجبور شدهایم نقش سرمایه گذار را هم بازی کنیم. درواقع مجبور شدیم به استارتاپی که میدانیم آینده درخشانی دارد، دوباره در راند جدید هم سرمایه گذاری کنیم تا زمانی که خودش بتواند روی پای خودش بایستد و به حیاتش ادامه دهد.
آقای ظریفپور آیا شتابدهنده شما هم استارتاپی راهاندازی کرده؟
بله. به این رفتار استارتاپ استودیو میگویند. گاهی خود شتابدهنده نیازی را احساس میکند و تصمیم میگیرد خودش ورود کند که ایده درست اجرا شود و با ریسک کمتری رشد کند.
خودتان هم تجربهای داشتید؟
بله؛ دیموند در راستای مشکل عدم سرمایهگذاری سرمایهگذارها تصمیم گرفت استارتاپ کارنکراد را راه بیاندازد که به استارتاپها برای جذب سرمایه کمک میکند.
کارنکراد در چه مرحلهای است؟
کارنکراد دو راند جذب سرمایه کرده و در صنعت خودش رهبر بازار است. آنها از یک تیم سه نفره به یک تیم بیش از ١٠ نفر رسیدهاند. کارنکراد اولین شرکت تامین مالی جمعی است که از سازمان فرابورس مجوز گرفته است که این اتفاق بسیار مهمی است.
من شنیدهام به تازگی استارتاپ دیموندلب را هم راه اندازی کردهاید؟
بله دیموندلب هم دوباره از یک نیاز بنیادین در این چرخه کارآفرینی نشات گرفت. یکی از بزرگترین مشکلاتی که ما در استارتاپها میبنیم آشنا نبودن بچهها با فضای کارآفرینی است. مثلا چگونه باید یک استارتاپ را راهاندازی و مدیریت کرد؟ چگونه باید مارکتینگ خودشان را پیش ببرند؟ چگونه جذب سرمایه کنند؟ چگونه سرمایهشان را خرج کنند؟ و …
درواقع اگر کسی بخواهد آموزشهای درست کارآفرینی را کسب کند، یا باید جسته و گریخته از جاهای مختلف پیدا کند که معلوم نیست این اطلاعات درست باشد و کاربردی، و یا باید از طریق دانشگاه اقدام کند که آن اطلاعات به گونهای است که خیلی کاربرد عملی برایشان ندارد. از همین رو تصمیم گرفتیم دیموندلب را راه اندازی کنیم تا کمک کنیم این خلا بزرگ پر شود.
شما یک دورهای در شهرهای مختلف ورود کردید؟
بله در شهرهای اصفهان، بوشهر، تبریز، شیراز شعبه داشتیم. استارتاپهای پوشاپ و صورتیها هم حاصل همان دوران است. ولی متوجه شدیم این چرخه در تهران هم کند میچرخد. درشهرستانها وضعیت به شدت سختتر است. بعد از مدتی به این نتیجه رسیدیم حضور فیزیکی در شهرستان نداشته باشیم ولی جذب از سراسر ایران در تهران داشته باشیم که داریم بستر شتابدهی آنلاین را هم فراهم میکنیم.
شتابدهی آنلاین چیست؟
تمایل ما به همکاری با استارتاپهای شهرستان و همینطور شرایط کرونا باعث شد ما به فکر راه اندازی شتابدهی آنلاین بیفتیم که از سراسر ایران بدون محدودیت بتوانیم درتمام بخشهای آموزشی، منتورینگ، جذب سرمایه، همکاری باشرکتها و ورود به بازار به تیمها کمک کنیم. در حال حاظر در حال فراهم آوردن زیرساختهای این ایده هستیم و بزودی خبرهای مهمی منتشر خواهیم کرد.
این طور که معلوم است میخواهید یک تنه حلقههای مفقوده شتابدهی در ایران را ترمیم میکنید؟
اینطور نیست. مسائل کلان کارآفرینی چیزی نیست که با یک یا دو استارتاپ قابل حل باشد. این ها کمک میکند ولی کافی نیست. این انتظار نباید به وجود آید که همه کارها را بخش خصوصی و یا دیموند میتواند پوشش دهد.
نکته مهم دیگر نقش اصلی ماست که شتابدهی به استارتاپهاست. اصلا نمیخواهیم در حوزههای مختلف ورود کنیم و تمرکزمان را از دست دهیم. یک جاهایی بنا به شرایط مجبور شدیم نقش صندوق سرمایه گذاری را بازی کنیم و یا کارن کراد و دیموندلب را راه اندازی کنیم که البته به صورت مجزا بتوانند روی زمینه خودشان تمرکز کنند. ولی این به این معنا نیست که شتابدهنده دیموند قصد دارد در همه حوزهها وارد شود. چون معتقدیم این یک آسیب بزرگ میتواند باشد.
در خلال صحبتهایتان از همکاری با شرکتها صحبت کردید. شرکتها چه کمکی به استارتاپها میتوانند بکنند؟
ببینید استارتاپ یا باید سرمایه جذب کند یا باید روی پای خودش بایستد. اگر سرمایه جذب کند باید خرج مارکتینگ کند تا بازار هدفش او را بشناسد و رشد کند. ما با شبکه ارتباطی خودمان که در طول این سالها ساختهایم کمک میکنیم استارتاپها با شرکتها همکاری کنند که الزاما جذب سرمایه نیست. مثلا یوزرهای آن مجموعه در ازای خدماتی در اختیار استارتاپ قرار میگیرد، یا صرفا اعتبارشان را کنار استارتاپ میگذارند تا بهتر رشد کند.
چرا شرکتها حاضر به این همکاری میشوند؟
دلایل زیادی دارد. مثلا شرکتهای بزرگ یک بخش تحقیق و توسعه دارند که مشکلات و نیازهای سازمان را تشخیص میدهند. در بسیاری از موارد اگر خودشان بخواهند برای رفع آن نیازها اقدام کنند بسیار هزینه بر است. به همین دلیل ترجیح میدهند آنها را به استارتاپها واگزار کنند که هزینه بسیار کمی برایشان دارد و ریسک کار هم متوجه استارتاپ است نه سازمان. در قبال این شرکت کاربران خودش را در اختیار آن استارتاپ قرار میدهد تا با قیمت ناچیز مشکل را برطرف کند. در این صورت هر دو برد خواهند کرد.
شما با چه شرکتهایی همکاری داشته اید؟
کاسپین، ایرانسل و بسیاری از شرکتهای دیگر که الان حضور ذهن ندارم.
در طول این ٧ سال شما چند استارتاپ جذب کردید؟
فکر میکنم بیش از ۴ هزار استارتاپ اپلای کردند و بررسی شدند که ما روی ٣٠ استارتاپ سرمایه گذاری کردیم.
در حال حاضر چند استارتاپ به حیاتشان ادامه میدهند؟
١۶ استارتاپ الان زنده اند.
اگزیت هم داشتید؟
اگر اشتباه نکنم ٣ اگزیت داشتیم که البته به گونهای نبوده که هزینههای این سالها را پوشش دهد تا این چرخه بازگشت مالی شتابدهنده کمک کند. ولی کم کم به آن دوران داریم نزدیک میشویم.
اگزیتها چگونه انجام میشود؟
ایدهآلترین حالت این است که IPO شود و وارد بورس شود که برای استارتاپها این امکان به وجود نیامده است. ولی متوجه شدیم به زودی این امکان داده میشود. ولی در حالت فعلی، سرمایه گذار راند بعد که میخواهد سرمایه گذاری کند، ما سهاممان را به او میفروشیم.
گفتید ۴ هزار اپلای داشتید و فقط ٣٠ استارتاپ گرفتید. این نسبت بیش از حد کم نیست؟
ببیند بیشتر کسانی که اپلای میکنند با ایده جلو میآیند. در صورتی که شرط پذیرش داشتن یک محصول اولیه است. باید تیم مدتی در کنار هم حضور داشته باشند و مسیری را طی کرده باشند که ما مطمئن باشیم با تمام وجودشان پای ایدهشان ایستادهاند.
چقدر ایده برای شما مهم است؟
ایده به تنهایی برای ما تقریبن هیچ ارزشی ندارد. ایدههای خوب زیاد است. همه ایدههای خوب دارند. اگر پشت ایده یک تیم منسجم باشد، آن موقع ارزش ایده مهم میشود. ایده به تنهایی مثل ١٠ صفر است. ولی زمانی این صفرها ارزشمند میشود که یک عدد، (یک تیم درجه) یک پشت آن باشد.
مجموعه دیموند چه معیارهایی برای پذیرش استارتاپ دارد؟
شتابدهنده دیموند همه المانهای یک بیزینس را در استارتاپ بررسی میکند. ولی اگر بخواهم مهمترین دلیل جذب یک استارتاپ را بگویم، همان تیم است. شتابدهنده در نهایت روی تیم سرمایهگذاری میکند. نه روی بازار و ایده و بیزینس مدل و … . چون تیم خوب میتواند بازار، بیزینس پلن، ایده و… را تغییرش دهد، تنها چیزی که میماند تیم است.
یکی دیگر از معیارها این است که با توجه به شبکه ارتباطیای که داریم بتوانیم تا بخش قابل توجهی استارتاپ را به جلو هدایت کنیم. اگر ما در زمینهای ارتباطات قدرتمندی نداشته باشیم که به کمک استارتاپها بیاید، ترجیح میدهیم شتابدهنده دیگری ورود کند که این امکان را داشته باشد.
مهمترین معیار موفقیت یک تیم از نظر شما چیست؟
تعهد.
تعهد مهمترین معیار است. این که بدانند قرار نیست دو سال دیگر میلیاردر شوند و مثل استیوجابز مشهور. استقامت بسیار بالایی میخواهد. تیمی که متعهد باشند به کارشان و خودشان، بیتردید موفق میشود.
شما برای جذب یک استارتاپ، چگونه میفهمید یک تیم متعهد است یا نه؟
نحوره ارائه تیم در مراحل اولیه به تجربه تشخیصهایی میتوانیم بدهیم ولی در دوره ٢ ماهه پیششتابدهی ، به شدت آنها را زیرنظر میگیریم تا متوجه این نکته بشویم.
استارتاپها چگونه میتوانند یک تیم متعهد بسازند؟
پیشنهاد میکنم هسته اصلی یک استارتاپ همان دوستان قدیمی که عموما از دانشگاه شروع شده است باشد. بخشی از آن وظیفه دانشگاه است که با دادن پروژههای دانشگاهی بچهها را بیشتر با هم آشنا کنند. از همانجا استارت رفاقتها و اعتمادها و ایدهها شکل میگیرد. و استارتاپها باید حواسشان باشد با کسی وارد کار شوند که طولانی مدت بتوانند در کنار هم باشند.
آیا شما بستری فراهم نکردید که استارتاپها بتوانند همتیمیهای با کیفیت پیدا کنند؟ درواقع بچههای با استعداد را شناسایی کنید که به استارتاپها معرفی کنید؟
ما خیلی نمیتوانیم به تیمها در شروع کار کسی را معرفی کنیم. چون هسته اولیه تیم بهتر است که از قبل همدیگر را خوب بشناسند که همان تعهد بینشان از پیش باشد. ولی تا قبل از کرونا رویدادهایی برگزار میکردیم که سرمایهگذار، منتور و بچههای فنی و مارکتینگ شرکت میکردند . این یک بستری بود که ما فراهم میکردیم که بچهها همدیگر را پیدا کنند و اتفاقات خوبی هم رخ میداد.
بهترین استارتاپهایتان کدامند؟
همه استارتاپهایمان بسیار خوب عمل کرده اند و با وجود شرایط سخت اقتصادی روند رو به رشدی داشتند. اوبار و آچاره، آقااجازه، کادرو، تگموند، ویدیوود و خیلیهای دیگر روند بسیار امیدوارانهای را داشته اند. و چون روزهای زیادی را با این تیمها در کمپ دیموند سپری کردهایم، شدیدن دوستشان داریم.
توصیه مهمی برای استارتاپها دارید؟
- دنبال کسی باشد که در کنارهم جدای این که کار کنید، لذت هم ببرید. فقط تخصص مهم نیست. شخصیت و هماهنگ بودن با هم مهمتر است. چون کار یک روز دو روز نیست.
- همکارتان مکمل شما باشد. بهتر است در اول کار تخصصهای یکسانی نداشته باشند.
- بدانید که قرار نیست به زودی به نتیجه بزرگ برسید و راه بسیار سخت است. کفش آهنی بپوشید.
- مراقب انگیزهها باشید. هسته اصلی باید انگیزههای یکسان داشته باشند. پس بهتر است سهام را بین هم مساوی تقسیم کنند.
به نظر شما با توجه به شرایط حاکم بر کشور، و نرخ شکست بالایی که همه استارتاپها دارند، به جوانها پیشنهاد میکنید استارتاپ راهاندازی کنند؟
کسانی هستند که نمیتوانند استارتاپ راهاندازی نکنند. من آنها را خوب درک میکنم. ولی این شرایط ممکن است کمی ناامیدشان کند. یک نکته مهم میخواهم به شما بگویم:
در استارتاپها شکست وجود ندارد. شاید فکر کنید شعار میدهم ولی اینطور نیست. بسیاری از استارتاپهایی که همین الان در دیموند هستند، یک یا چند استارتاپ شکستخورده دارند ولی از این شکست درسهای زیادی گرفتهاند که هیچ جوره و هیچ کسی نمیتوانست به آنها منتقل کند. همان درسها را در استارتاپ بعدی اعمال کردند که باعث شده با قدرت ادامه دهند.
جالب است بدانید یکی از مهمترین دلایلی که ما یک استارتاپ را جذب میکنیم این است که بفهمیم قبلن استارتاپی داشتند که به نتیجه نرسیده است یا نه. چون با همین معیار متوجه میشویم آنها آدمهایی نیستند که این حوزه را رها کنند وتعهد و استقامت بالایی دارند. این افراد به شدت برای ما جذاب هستند و درصد همکاری را به صورت قابل توجهی بالا میبرند.
اتفاق دیگر ادغام استارتاپهاست. بسیار اتفاق افتاده که یک استارتاپ به این نتیجه میرسد که ایدهاش به هر دلیلی امکان رشد در ایران را ندارد و از طرفی دوستانی در کمپ پیدا کردهاست که میتواند به آنها کمک کند. از همین جا با هم ادغام میشوند اتفاقهای بسیار درخشانی میافتد.
میخواهم بگویم در اکوسیستم استارتاپی، برای کسی که عاشق این حوزه است اصلن شکست وجود ندارد و قطعن با استقامت به خرج دادن میتوانند خودشان را به عنوان یکی از افراد مهم کارآفرین کشور ببینند.
با توجه با آمار خودتان ۵٠ درصد استارتاپهای شما به حیاتشان ادامه میدهند. در صورتی که نرخ شکست ١ به ١٠ است. شما چگونه نرخ شکست را در دیموند پایین آوردهاید؟
فیلترهایمان نسبت به شتابدهندههای دیگر کمی سختگیرانهتر است و همانطور که گفتم در دوره ٢ ماهه پیش شتابدهی به شدت آنها را بررسی میکنیم و هم چنین آموزشهای تخصصی و منتورینگ را جدی میگیریم و از طرف دیگر تلاش میکنیم در جذب سرمایه راندهای بعدی هم به تیمها کمک کنیم.
صحبت از منتور شد. وضعیت منتورشیپ را چگونه ارزیابی میکنید؟
یک زمانی حباب منتورها به وجود آمد. کسی که یک دانشی داشت و یک تجربه اندکی داشت نظراتی به استارتاپها میداد و آنها را دچار چالشهای جدی میکردند. در صورتی که یک منتور باید علاوه بردانش تجربه ویژهای داشته باشد.
خوشبختانه در دیموند ما منتورهایی که برای استارتاپ ها آوردهایم که تجربه داشته باشند و بتوانند عملی به بچهها کمک کنند. از طرف دیگر همیشه به بچهها میگفتیم خودتان تصمیم بگیرید. همچنین از منتور فقط درمورد کار تخصصی خودش صحبت کنید. نباید با یک نفر راجع به همه چیز صحبت کرد. روی حرف یک منتور هم استناد نکنید. با چند منتور در ارتباط باشید و در نهایت خودتان به نتیجه برسید.
منتورها با چه رویکردی با استارتاپها همکاری میکنند؟ آیا از شتابدهنده پول دریافت می کنند؟
فرایند جهانیاش این است که به عنوان یک مسئولیت اجتماعی انجام میشود و داوطلبانه. البته شیوه دیگری هم وجود دارد که به منتور سهام میدهند. به این صورت که همبنیان گذارها و سرمایه گذارها سهام اصلی را دارند. ولی یک سهم اندکی در حد ٢ تا ٣ درصد برای مشاورین و منتورها کنار میگذارند. در واقع اگر استارتاپی بعد از مدتی به این نتیجه رسید که با یک منتور طولانی مدتتر ادامه دهد، ترجیح میدهد چند درصد او را شریک کند. البته این در مراحل جلوتر است. همان بدو تولد استارتاپ امکان همچینکاری وجود ندارد.
حرف آخر
امیدوارم شرایط اقتصادی بهتر شود که اتفاق کلانتری در فضای کارآفرینی کشور رخ دهد. فکر کنم بعد از ٧ سال کار کردن در این اکوسیستم و دمخور بودن با افراد اکوسیستم میتوانم بگویم که ایمان دارم جوانهایی که کار استارتاپی انجام میهند به شدت پتانسیل انجام کارهای جهانی را دارند و میتوانند آینده کشور را دگرگون کنند.