دانشگاه!
واژهای که از دوره دبیرستان مدام با اون برخورد میکنیم و نه تنها از زبان مادر و پدر و معلمان، بلکه از طرف همکلاسیها و سایر اعضای فامیل به گوشمان میخورد. در واقع از سن ۱۵-۱۶ سالگی همگی ما ناخواسته تحت فشار از طرف خانواده و جامعه قرار میگیریم که از ما میخواهند تلاش خود را دوچندان کنیم و بسیاری از تفریحات خود را کنار بگذاریم. در نهایت، قرار است در آزمون به نام کنکور شرکت کنیم و به نوعی مسیر آینده خود را مشخص کنیم! اما این روش تا چه اندازه جوابگوست؟
تجربه نشان داده است، اکثر اشخاصی که وارد دانشگاه میشوند دوران پختگی و بلوغ فکری را به شکل هدفمندتری پشت سر میگذارند و گذر از فضای دبیرستان و ورود به محیطی شبیه به اجتماع را به شکل مناسبتری انجام میدهند. شواهد نشان میدهد که در طول سال اول و دوم دانشگاه، دانشجویان کمابیش در فضای فکری دوره پیش از دانشگاه قرار دارند و با قرارگیری در کلاسهای مختلف آموزشی و تحت تاثیر قرار گرفتن اساتید و اشخاصی که هر کدام به نوبه خود دارای پوزیشن خاصی در جامعه هستند، کمکم به فکر تغییر و رشد میافتند.
آیا دانشگاه درس خواندن ارزش دارد؟
بسیاری از شرکتها و سازمانها حاضر به ریسک پذیرش فارغالتحصیلان دانشگاههای آزاد و پیامنور نیستند و تنها تمایل به استخدام رتبههای برتر کنکور دارند. مشاهده شرکتها و کسبوکارهایی که در سایتهای کاریابی شرایط استخدامی خود را اعلام کردهاند، خود گواهی بر این امر است. لذا مشاهده چنین مواردی، اغلب جوانان را دلسرد و بیانگیزه میکند و این سوال را در ذهنشان ایجاد میکند که: منی که دانشگاه آزاد درس خوندم، ۴ سال بیخود و بیجهت وقت گذاشتم و تلاش بیهوده سعی تا معدل کل خودم رو بالا نگه دارم؟! از کجا معلوم اونی که دانشگاه سراسری خونده، تو دوره دانشگاه هم درسخون باشه و هم به آدم با سوادی تبدیل شده باشه؟
با توجه به موارد فوق، طرز تفکر جدیدی مانند آن چه هماکنون در جامعه شاهدش هستیم پیش میآید: آیا بهتر نیست در عوض هزینه کردن برای دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی، از همان ابتدا مهارتهایی را که بازار کار گستردهای برایشان وجود دارد را فرا گرفت و از همان سنین ۱۹-۲۰ سالگی وارد بازار کار شد تا درکنار کسب تجربه، کسب درآمد کرد؟ پاسخ به این سوال بسیار دشوار است و همزمان میتوان به آن جواب مثبت و منفی داد!
پاسخ مثبت از این جهت است که وقتی شخص جوان در سن ۱۸ سالگی در دورههای متنوعی شرکت میکند و دنبال علایق خود میرود، در مدت زمان بسیار کوتاهتری ثمره تلاشهای خود را میبیند و از طرف دیگر انتظارت بیجایی پیدا نمیکنند! به طور مثال با این طرز تفکر وارد بازار کار نمیشوند که چون من تحصیلات دانشگاهی دارم، پس نباید از من درخواست فلان کار را کنند یا از بهمان حقوق به من کمتر بدهند! چون هدف این شخص مهارتورزی است و کارفرماها هم عمدتا استفاده از نیرویهای کم سن و سال را ترجیح میدهدند. چرا که میتوانند با حقوق نسبتا پایینتری، پتانسیل و توانایی جوانان جویای کار را به کار بگیرند و در کنار آن اقدام به انتقال تجربه و دانش کنند.
اما پاسخ منفی به چه علتی است؟! اغلب جوانانی که از سنین ۱۹-۲۰ سالگی وارد بازار کار میشوند، از یک سنی به بعد دچار احساسی شبیه به عقب ماندن میکنند. به طور واضحتر، این دسته از اشخاص، با دیدن آدمهای دور و برشان که همگی دارای حداقل تحصیلات کارشناسی هستند، به این موضوع غبطه میخورند. در مواردی حتی شاهد هستیم که این دسته از اشخاص در سنین بالا و در کنار مشغلههای مربوط به زندگی، تصمیم به ورود دانشگاه میکنند تنها با این هدف که از نظر موقعیت اجتماعی، چیزی از سایرین کمتر نداشته باشند.
روی مهارتهای خود سرمایهگذاری کنید!
از تمام موارد که به آنها اشاره شد میتوان اینطور نتیجهگیری کرد، که کسب دانش در کنار کسب مهارت معنا پیدا میکند و برای آنکه بتوان آینده قابل اتکا و روشنی را رقم زد، نمیتوان تنها به دانش اندوزی و مهارتورزی کفایت کرد! در مواقع این دو عامل را میتوان به بالهای پرندهای تشبیه کرد که برای اوج گیری در آسمان، به جفت آنها احتیاج دارد. با این تفاسیر میتوان علاوهبر دانشگاه، به سایر آموزشگاهها و موسسات آموزش عالی آزاد اشاره کرد که در کنار ارائه مباحث تئوری، تلاش میکنند تا دانشپذیران را با مباحث کاربردی و عملی آشنا کنند. مدرسه کسبوکار کارابیز را میتوان به عنوان مثالی در این زمینه در نظر گرفت.
خاطرتان باشد که بسیاری از شما، چه دارای تحصیلات دانشگاهی باشید چه فاقد آن، ممکن است روزی قصد راهاندازی کسبوکار و حتی تمایل به استخدام رتبههای برتر کنکور و بهکارگیری توانایی آنها را در مجموعه خود داشته باشید! بنابراین بسیار حائز اهمیت است که دانش و مهارت لازم جهت مدیریت کسبوکار خود را داشته باشید تا بتوانید در مسیر اهداف خود به درستی گام بردارید. در این راستا پیشنهاد میشود تا موسسات آموزشیای که کارنامه بسیار درخشانی در تربیت و پرورش جوانان خلاق و مدیر دارند، مورد توجه خود قرار دهید و در دورههای آموزشی مدیریت کسبوکار و زیر شاخههای مرتبط با آن شرکت کنید.
مهارتهای نرم مانند تسلط بر فنون مذاکره، مهارتهای ارتباطی و توانایی انجام کارتیمی در کنار دیگر مهارتهایی مانند راهندازی کسبوکار، بازاریابی و برندینگ، راهاندازی استارتاپ و غیره، همه و همه مباحثی هستند که به عنوان یک مدیر باید به آنها اشراف داشته باشید و مدرسه کسبوکار کارابیز صفر تا صد آنها را به شما آموزش میدهد.