یکی از بزرگ ترین ضربه هایی که هر سازمانی می تواند متحمل شود، استعفا و کنارهگیری کارمندان آن ، به خصوص نیروهای فعال و موثر در آن سازمان است. در این مطلب قصد داریم به چند نکته ای که کارمندان وفادار را به ورطه ناامیدی و در نهایت استعفا می کشاند، بپردازیم.
متوقف کردن حس شادابی در فضای کار
کارمندان باهوش، پرشور و پر هیجاناند. فراهم کردن زمینه ای برای شکوفایی استعداد و ذوق کاری این افراد میتواند بازدهی و رضایت شغلی آنان را بیشتر کند. اما متاسفانه بسیاری از مدیران، کارمندان باهوش ، خود را محدود میکنند. این مدیران میترسند که اگر به کارمندان خود اجازه دهند شور و شوقشان را دنبال کرده و روی مسائل مختلف تمرکز کنند، بازدهی شان با کاهش رو به رو شود. اما این ترس بیدلیلی است. تحقیقات جدید نشان داده افرادی که در محل کارشان با شور و اشتیاق فعالیت دارند، پدیده ای بنام “سیال بودن ذهن” را تجربه می کنند. یک حالت سرخوشی در ذهن ایجاد شده که پنج برابر بیشتر از حالت عادی، بازدهی افراد را بالا میبرد.
نداشتن بستر همفکری و پاداش
تصور اشتباهی است که اثر تشویق کارمندان را در افزایش راندمانشان نادیده بگیرید، مخصوصاً اگر آنها ذاتا توانایی بالایی در انجام وظایف خود داشته باشند. مطمئنا هیچ کس به اندازه شخصی که تمام تلاش خود را کرده و زحمت کشیده، دوست ندارد از او قدردانی شود. از همین رو، لازم است که مدیران با کارمندان خود ارتباط موثری داشته تا بفهمند چه چیزهایی آنان را خوشحال می کند (برای بعضی با ترفیع درجه و برای برخی با تشویق در معرض عموم) و سپس بر اساس کار خوبی که انجام داده اند، به آنان پاداش بدهند. تنها در این صورت است که انتظار افرادی که عملکرد بالایی دارند را برآورده ساخته اید.
عدم ایجاد حس خوش قولی
هنگامی که شما به افراد قول میدهید، در واقع روی طناب باریکی راه میروید که مرز بین وفای به عهد و در نتیجه خشنودی افراد و همچنین جفای به عهد و در نتیجه ناراضایتی آنان را مشخص میکند. وقتی به قول خود پایبند هستید، جایگاه شما در برابر کارمندان بالاتر میرود، زیرا آنان شما را فردی قابل اعتماد و مورد احترام محسوب میکنند (این دو ویژگی برای یک رئیس بسیار مهم است). اما اگر به تعهدات خود پایبند نباشید، خود را فردی غیر قابل احترام و بیتفاوت نشان میدهید و کسی روی حرفتان حساب باز نخواهد کرد. با همه این تفاسیر، اگر رئیس به تعهدات خود عمل نکند، دیگر از کارمندان چه انتظاری میتوان داشت؟
عدم ایجاد فضای پیشرفتی برای نیروها
هنگامی که از مدیران درمورد عدم توجهشان به کارمندان سوال میشود، آنها تلاش میکنند با بیان عباراتی مانند اعتماد، استقلال عمل و توانمند سازی، آن را توجیه کنند. این بهانهها واقعاً مضحک است! یک مدیر خوب فارغ از اینکه کارمندش چقدر استعداد دارد، به مدیریتش میپردازد. آنها همواره به زیردستانشان توجه کرده و برای انتقادات و پیشنهادات، گوش شنوایی دارند. شاید برای مدیریت آغازی تعریف شود اما پیشرفت در آن پایانی ندارد. هنگامی که شما کارمند باهوشی دارید، تواناییتان در زمینه سازی برای شکوفایی استعدادها و مهارتهایش به هنر مدیریتی شما بستگی دارد. حتی باهوشترین کارمندان نیز به بازخورد گرفتن نیاز دارند (شاید بیشتر از سایر افراد) و این مدیریت شماست که بتوانید چنین فضایی را فراهم کنید؛ اگر نتوانید، اغلب کارمندان خسته شده یا دچار خودپسندی خواهند شد.
کم اهمیت جلوه دادن امور مربوط به افراد
نیمی از افراد به دلیل روابطشان با رئیس خود از شغلشان استعفا میدهند. گفتنی است شرکتهای برتر این اطمینان را حاصل میکنند که مدیرانشان بین رفتار حرفه ای و انسان بودن، تعادل برقرار میکنند. این رؤسا از موفقیت یک کارمند خوشحال میشوند، در روزهای سختی با آنان همدلی میکنند و بعضی از افراد را حتی اگر ناراحت شوند به چالش میکشند. مدیرانی که نتوانند این چنین عمل کنند، همواره با ریزش نیروهای متعهد و کارآزموده خود مواجه خواهند شد. به یاد داشته باشید این غیر ممکن است که روزی ۸ ساعت برای شخصی کار کنید، ولی دستاوردهایتان برایش مهم نباشد.
ایجاد وظایف بیش از حد و بازخواستهای دائم
هیچ چیز بدتر از کار کشیدن بیاندازه، کارمندان خوب را فراری نمیدهد. مطمئناً برای هر مدیری وسوسه انگیز خواهد بود تا کارمندان خوبش تلاش زیادی داشته باشند و به همین دلیل است که اغلب مدیران، دائما در این تله میافتند. ساعت کاری زیاد برای کارمندان شایسته یک امر پیچیده است زیرا سبب میشود، آنها احساس کنند بخاطر عملکرد خوبشان تنبیه میشوند. به یاد داشته باشید بیگاری کشیدن همواره نتیجه معکوس خواهد داشت و سبب افت بازدهی افراد و شرکت میگردد. تحقیقات جدید در دانشگاه استنفورد نشان داده است که اگر ساعات کاری در طول هفته بیشتر از ۵۰ ساعت باشد، بهره وری به شدت کاهش یافته و حتی اگر بیشتر از ۵۵ ساعت شوند، بازدهی به صفر رسیده و شما عملا کار مفیدی انجام نمیدهید. اگر قصد دارید حجم کار انجام شده توسط کارمندان باهوشتان را افزایش دهید، بهتر است موقعیت مناسبی را در شرکت برای آنان فراهم کنید. به یاد داشته باشید همواره کارمندان باهوش، توانایی انجام کار بیشتری را دارند اما اگر زیر فشار کاری طاقت فرسایی قرار گیرند، دیگر نمیتوانند تحمل کنند. ترفیع، تشویق، مساعده و تغییر سمت سازمانی، از جمله راهکارهای قابل قبول برای افزایش دادن حجم کاری کارمندان است. اگر بخواهید صرفا بخاطر باهوش بودن کارمندی، فشار کاری او را بدون ایجاد تغییر زیاد کنید، مطمئنا وی به دنبال شغل دیگری خواهد رفت که ارزشش را بیشتر بدانند.
بی توجهی به ایدههای فکری کارمندان
اغلب روسای بزرگ کارمندانشان را برای انجام کارهایی که در آغاز ناممکن به نظر میرسند، به چالش میکشند. آنها بجای هدفهای معمول و رو به پیشرفت، برای کارمندان هدفهایی بلند پروازانه را درنظر میگیرند تا آنان را از حریم آسایش و امنشان بیرون بکشند و آنگاه تمام تلاش خود را میکنند تا کارمندانشان به موفقیت برسند. اما زمانی که افراد با استعداد، کارشان را خسته کننده و بیش از اندازه ساده بیابند، به فکر تغییر شغل میافتند تا بتوانند داشتههای ذهنیشان را به چالش بکشند. با همه این تفاسیر، اگر میخواهید کارمندان خوبتان استعفا ندهند، باید بدانید که چگونه با آنها رفتار کنید. شاید آنها کمی سرسخت به نظر برسند اما استعدادهایشان فرصتهای زیادی را پیش رویتان قرار میدهد؛ کافی است که آنها برایتان کار کنند.
استخدام افراد بی کفایت و ارزش دادن به آنها
کارمندان سختکوش و شایسته همواره میخواهند که با افراد حرفه ای و هم تراز با خودشان کار کنند. اگر مدیران نتوانند از پس این کار دشوار یعنی استخدام افراد شایسته بربیایند، باعث پایین آمدن انگیزه افراد خواهند شد. اگر به افراد بیلیاقت بها داده شود، اوضاع بدتر هم خواهد شد. این توهین بزرگیست که شما با وجود داشتن عملکرد بهتر نسبت به کسی که فقط به او بها داده میشود، کنار گذاشته شوید. مطمئناً هیچ فرد عاقلی در این شرایط کار نمیکند.
بسیار عالی. لذت بردیم
بسیار خوب بود! سپاس