به منظور بررسی اهمیت بحث روانشناسی سازمانی، گفتگویی با یکی از متخصصین این حوزه داشتیم. کلارا گلخسروی فوق لیسانس روانشناسی، دانش آموخته مدیریت استراتژیک (DBA) که ۱۷ سال سابقه کاری دارد که ۷ سال آن در حوزه منابع انسانی بوده است. وی مدیریت خانه روانشناسان استان تهران را نیز برعهده داشته و عضو هیئت مدیره خانه روانشناسان کشور و انجمن طرحواره درمانی ایران و عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از کودکان توانمند و خلاق است. هم اکنون نیز مدیر ارشد منابع انسانی تپسی شاپ است.
درست است که واحد منابع انسانی چالشهای زیادی دارد، اما در خصوص چالشهای روانشناسی این واحد بگویید:
جامعه ما دچار یک تب روانی است و افسردگی همچنان رو به افزایش است و ما در جامعه به شدت با کاهش شادی همراه هستیم. این بحران متعلق به یک قشر خاص و یا یک جنسیت و رده ی سنی خاص نیست و سلامت روان و شادی هرچه رو به بهبود باشد انگیزه افراد برای زندگی و فعالیت بالاتر میرود و خلاقیت آنها شکوفا میشود. هرچقدر این شرایط مطلوبتر باشد در افزایش بهرهوری و اثربخشی اثر مثبت میگذارد.
در حقیقت ما در ایران بحران یا کمبود نیروی انسانی نداریم بلکه بحران انگیزه داریم.ما نمیتوانیم بگوییم تمام افرادی که دانش و تخصص و مهارت دارند از کشور رفته اند، چه بسا افرادی در سرزمین عزیزمان در حال کار و تلاش هستند که از نظر توانایی های هوشی و مهارتی و خلاقیتی بسیار افراد با لیاقتی هستند، اما دلیل کاهش بهروری و انجام کار اثر بخش به دلیل عدم وجود انگیزه و امید است. سازمان های موفق پرسنل خود را در موفقیت ها سهیم میکنند و این یک انگیزه بسیار عالی برای خدمت به آنهاست و پیشنهاد میدم اگر رشد مالی و برند شرکت و در کل موفقیت سازمان برای کارفرمایان مهم است، حتما باید روی بعد انگیزه آنها دقت و توجه داشته باشند تا شاهد معجزات خارق العاده در سازمانشان باشند.
انگیزه های درونی افراد قطعا متفاوت است و ما میتوانیم حداقل در تزریق انگیزه های بیرونی کوشا باشیم و این مهم با اقدامات مختلفی میتواند رقم بخورد و سازمان ها میتوانند بر اساس فرهنگ سازمانی اقدام کنند.
و البته کارفرمایان باید بدانند که قلب تپنده سازمانشان سرمایه های انسانی آنهاست و یک قلب مرده و افسرده هیچ کارایی و اثر بخشی نخواهد داشت لذا تا آنجا که میتوانند باید روی بعد انسانی و انگیزشی کار کنند.
سازمانها به جز منابع انسانی در چه جاهای دیگری به روانشناسی احتیاج دارند؟ و پیشنهاد میکنید په سطحی از سازمان بهتر است از این خدمات بهره ببرند؟
چه موضوع مهم و جذابی، در دنیا روانشناسی صرفا معطوف به افراد و یک سن خاص نمیشود، ما در هر سطحی از سن و دانش به این دانش نیاز داریم از کودک متولد شده تا یک فرد کهنسال صد ساله به آگاهی از این علم نیاز داریم.
پس همه نیروهای یک سازمان از نیروهای حراست که مسئولیت خوشامدگویی و حفاظت را برعهده دارند گرفته تا مدیران رده بالا به بهزیستی و سلامت روان نیاز دارند. اگر معتقدیم که نیروهای ما جزئی از کل هستند و بخشی از مجموعه را راهبری میکنند نیاز است به این نیاز در کلیه سطوح توجه شود. اما اینجا نکتهای حائز اهمیت مطرح است که مدیران انگیزه را به کارکنان خود تزریق میکنند، مدیران شاد میتوانند تیم شادی را رهبری کنند و اینجاست که اهمیت این موضوع مطرح میشود که بیاییم مدیران را به سطحی از بهزیستی برسانیم که بتوانند انگیزه و شادی لازم را به تیم خود تزریق کنند. این موضوع در همه سطوح لازم است در سطح مدیران بیشتر که بتوانند تیم شادتری بسازند و نقش الگو را بازی کنند.
در بخشهای دیگر و روانشناسی در کسب و کار چطور؟
روانشناسی در دنیا بر مسئله فروش و بازاریابی، موضوع تولید و فضای کاری پرسنل و حتی در حوزه خوراکی و موارد غذایی اثرگذار است.
شما تصور کنید یک اپلیکیشن فروش غذا در پلتفرم و اپلیکیشن خود از رنگ آبی تیره یا سرمه ای استفاده کند، حال شما این را شاید بدانید که یک متخصص تغذیه برای رعایت رژیم غذایی کاهش وزن پیشنهاد میدهند که از بشقاب و ظروف این رنگی جهت مخابره پیام سیری استفاده نماییم.
من وارد سایت شده و در حال جستجوی غذای مورد علاقه ام، با بک گراند آبی تیره، کم کم احساس سیری کرده و از آن خارج میشوم و خرید خود را به زمان دیگری موکول می نمایم، به نظرتان چه می شود؟
در واقع در حوزه تبلیغات هم استفاده های زیادی از این موضوع میشود.
چه پیشنهاداتی دارید؟
پیشنهادی که برای افزایش سطح انگیزه و حس رضایتمندی پرسنل دارم، این است که تا حد امکان تعادل بین کار، زندگی و رفاهیات افراد را برقرار کنیم.
ما در روانشناسی قانونی داریم به اسم قانون ۸ -۸ -۸ که میگوید ۸ ساعت کار، ۸ ساعت استراحت و ۸ ساعت تفریح. این قانون معمولا رعایت نمیشود و همه با تمام توان برای رسیدن به نتیجه مطلوب ۱۰۰ خود را میگذارند و ناگزیر از آنکه این ۱۶ ساعت کار و ۸ ساعت خواب منجر به کاهش عملکرد نیز میشود و خروجی ها مطلوب نیست پس نتیجه را تضمین نمیکند و افراد تصور میکنند در حال دویدن به سمت شرایط بهتر هستند و به آن نمیرسند چیزی شبیه دویدن روی تردمیل. اگر بخواهم یک راهکار عملی و موثر و کوتاه بگویم این است زندگی در لحظه است چرا که در لحظه آنچه میخواهند دارند و قانون ۸-۸-۸ را برای همه رعایت نماییم تا از خروجی ها شگفت زده شویم.