هپی لند یا سرزمین شادی برند نام آشنایی در زمینه تولید پوشاک است که شعب متعددی در شهرهای مختلف کشور دارد. این کسب و کار که فعالیت تولیدیاش را از ۳۰ سال پیش آغاز کرده است، از ۱۵ سال پیش تولید در منطقه آزاد انزلی را تجربه کرده است و توانسته محصولات خود را به بازارهای ترکیه، آلمان و کشورهای همسایه صادر کند. چالشهای ارزی و تغییر شرایط فعالیت در مناطق آزاد سبب توقف فعالیتهای صادراتی و کاهش چشمگیر نیروی انسانی فعال در این شرکت شده است. در گفتگو با احمد طاهری، مدیرعامل هپی لند، در خصوص چالشهای این شرکت گفتگو کردیم.
از چه سالی فعالیت در منطقه آزاد انزلی را شروع کردید؟ چرا؟
سال ۸۰ تا ۸۴ برنامهریزی کردیم که وارد منطقهی آزاد شویم. دلیل انتخاب منطقهی آزاد به خصوص انزلی دسترسی و نزدیکی آن به تهران و امکاناتی بود که در منطقه وجود داشت. معمولا هر فردی که میخواهد کارخانهای تاسیس کند و مطالعات امکانسنجی انجام میدهد و مکان انجام فعالیتش را انتخاب میکند. یکسری کارخانجات نساجی در شمال فعال بودند و آبوهوای منطقه هم برای تولید مناسب بود. بعلاوه در انزلی نیروی انسانی خوبی در دسترس بود، در حالی که اگر منطقهی دیگری مثل سلفچگان را انتخاب میکردیم، این دسترسی وجود نداشت.
دو دلیل برای فعالیت در منطقه آزاد وجود دارد: یکی استفاده از معافیت مالیاتی است ولی از آن مهم حذف بروکراسی واردات است. اگر ما میخواهیم مواد اولیه را وارد کارخانه کنیم دیگر آن فرآیند ثبت سفارش و ترخیص کالا از گمرک را نداریم.
یکبار کافی است که مجوز ارزش افزوده را بگیریم و بر اساس آن مجوز ارزش افزوده کالاهایی که تولید میکنیم را به سرزمین اصلی یا خارج از کشور صادر کنیم. عملکرد ما در این مدت نشان داد که اگر به منطقهی آزاد رفتیم تولیداتی که داشتیم بیشتر صادر شد تا اینکه از مزیتها و رانت قانونی استفاده کنیم و کالایی را از داخل منطقهی آزاد به خاک اصلی بیاوریم. برای سه سال صادرکنندهی نمونه شدیم و دو سال دیگر هم اگر تغییرات ارز نبود صادرکنندهی نمونهی ملی در زمینهی نساجی و پوشاک میشدیم.
پیش از شروع فعالیت در منطقه آزاد هم سابقه کار تولیدی داشتید؟
ما حدود ۳۰ سال است که فعالیت تولیدی داریم. تقریبا ۱۵ سال از آن در منطقهی آزاد بوده است و پیش از آن در تهران فعال بودیم. در این مدت به آلمان، ترکیه و کشورهای همسایه صادرات داشتهایم. فعالیت ما قبلا به شکل کارگاه بود اما الان به شکلی صنعتی و کارخانه است. در یک کارگاه تولیدی حداکثر میتوانستید ۲۰ نفر را مشغول به کار کنید اما در شکل صنعتی ما قبل از کرونا ۱۵۰۰ نفر نیرو داشتیم که البته الان ۸۰۰ نفر شده است.
دلیل این کاهش، شرایط کرونایی، تحریم اقتصادی و خود تحریمیهایی است که از سوی تامین اجتماعی، دارایی و گمرک ودر مسائلی مانند ارز و واردات داریم. مقررات ما شکلی از خود تحریمی هستند که مشکلاتی برای بخش تولید چه در داخل و چه در منطقهی آزاد ایجاد میکنند.
کدام بخش از بروکراسیها مانع تولید است؟ کدام سازمان بازدارنده تولید در مناطق آزاد است؟
فرض کنید من به شکل خصوصی شما را دعوت میکنم برای انجام یک کار و میگویم که شما ۱۰۰ میلیون سرمایه برای این کار بیاورید ولی عملا زمانی که سرمایهگذاری کردید، من حرف خود را عوض میکنم. قاعدهای که ابتدا تعریف کرده بودم را تغییر میدهم، در واقع شما را فریب میدهم.
طبق قانون مناطق آزاد، من باید بدون بروکراسی اداری و ممنوعیت واردات کالا، هر زمان که خواستم و به هر میزانی که نیاز داشتم مواد اولیه به مناطق آزاد وارد کنم. از کلیهی قوانین مزاحم خاک اصلی که دارای بروکراسی اداری است، معاف باشم. با منطقهی آزاد به عنوان یک منطقهی خارج از ایران برخورد شود و کالایی که به منطقهی آزاد صادر میشود مثل صادرات محسوب شود و از معافیتهای مالیاتی برخوردار باشد.
ما به واسطهی قانون مصوب مجلس تشویق شدیم، انگیزه پیدا کردیم و به منطقهی آزاد رفتیم. دولت کم کم این قانونها را حذف کرد و زیر حرف و قانون خود زد. به عنوان اولین قدم معافیت مالیات بر ارزش افزوده را ملغا کرد و در حال حاضر خرید و فروشهای داخل منطقهی آزاد هم مشمول مالیات میشوند.
مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بر مصرفکنندهی نهایی است اما تولیدکنندهها و افرادی که مابین هستند محکوم به پرداخت مالیات بر ارزش افزوده هستند چون مکانیزم و ساختاری از لحاظ قانونی ـ بانکی برای اخذ مالیات بر ارزش افزوده از مصرف کننده وجود ندارد. تنها فعالین اقتصادی که یک جایی ساکن و در دسترس هستند درگیر این قانون میشوند. آنهایی که در وسط به شکل دلالی کار میکنند و جای مشخصی ندارند، میلیونها برابر هم بیشتر از واحدهای تولیدی کار میکنند اما مالیات نمیدهند.
چه موانعی در حبث صادرات وجود دارد که دولت میتواند برای حل آنها اقدام کند؟
در حال حاضر معضلی که وجود دارد این است که میگویند بیایید و ارز خود را برگردانید.
صادرات در ایران به شکل سنتی انجام میشود و در مقابل اعتبار اسنادی انجام نمیشود. بازرگانی که با بازار ایران آشنایی دارد و خرید میکند ریالی پرداخت میکند. یک تاجر غیر ایرانی وقتی به ایران میآید و برای کشور خود کالایی میخواهد. میآید مدلها را انتخاب میکند و طبق لیبل قیمت کالاها را میخرد. از طرفی ارزش ریال به صورتی که خرید ریالی برای خریدار، رانت محسوب میشود لذا خودش ارز را تبدیل میکند و به صورت ریالی خرید میکند.
خود این فرد نمیتواند این اجناس را از کشور خارج کند و ما درصورتی به این قیمتهای ریالی میفروشیم که اجازه بدهد که با کارت بازرگانی خودمان جنس ما صادر شود. ما کالا را به او نمیدهیم که لب مرز از طریق بازارچهی مرزی و بدون کارت بازرگانی یا با کارت بازرگانی پیلهوری کالا را خارج کند. چون حجم سنگین و انبوه میخریدند مجبور میشدند که کانتینری عمل کنند. به شکل کامیونتی عمل کنند که با کارت بازرگانی ما صادر شود.
ما هر مقدار که صادرات رسمی داریم به همان شکل هم صادرات غیررسمی داریم. چون بسیاری از افراد جنس را میخریدند بدون اینکه ما اطلاع داشته باشیم. به عنوان ریالی این کالا را به ترکیه میبردند و در ترکیه به عنوان کالای خارجی میفروختند. گاهی اوقات هم میدیدم که یک فرد ایرانی جنس خود ما را به دو برابر قیمت از ترکیه خریده است و وارد کشور کرده است و به عنوان جنس خارجی میفروشد.
وضعیت بازاریابی بینالمللی صنعت پوشاک به چه صورت است؟
چیزی به نام بازاریابی در صنعت پوشاک نداریم. پوشاک دو نوع است: یک نوع پوشاک کیلویی و یک نوع هم پوشاکی که تحت برند است. تحت برند خود لباس صادر نمیشود، فروشگاه صادر میشود. ارزش افزودهی هر برند منوط به ایجاد یک فروشگاه تحت نام آن برند است. بنابراین ما اگر برند هپیلند هستیم زمانی میتوانم بگوییم صادرات را انجام دادهایم که یک مغازهای در خارج از ایران به نام هپیلند دایر شود و لباسهای تولید ما را یفروشد. بازاریابی پوشاک دیگر به روش قدیم نیست که یک لباسی را بدهید، نمونه بدهید و راجب کار خود صحبت کنید. یعنی شبیه به خشکبار نیست. صادرات پوشاک به معنای صادرات برند یا فروشگاه است.
یعنی شما در کشورهایی که به آنها صادرات داشتهاید، فروشگاه دارید؟
نه، ما هر چیزی که فروختهایم. خود فرد از نمایندگیها یا از کارخانهی ما خرید کرده است. در ترکیه و آلمان فروشگاه داشتیم، بنکداری داشتیم. برای مثال ما یک بنکداری در خیابان مرتر استانبول داشتیم. لباسها را به صورت عمده به آنجا صادر میکردیم و از انجا به تمام دنیا صادر میکردیم. چون در کشور ترکیه و شهر استانبول از تمام دنیا برای خرید محصول میآیند. میگردند و بهترین جنس را انتخاب میکنند. برای مثال ما خریدار عربستانی داشتیم که در ترکیه از ما خرید میکرد و بعد جنس را به عربستان میبرد اما به خاطر اینکه روابط ما با عربستان قطع شد دیگر نتوانست خرید کند.
برای بحث انتقال درآمد ارزی حاصل از صادرات از چه روشی استفاده کردهاید؟
کار ما هیچوقت به مشکلات انتقال پول نرسید چون از وقتی قیمت دلار از ۴۰۰۰ تومان بالاتر رفت و همزمان انتقال پول با مشکل مواجه شد، صادرات ما هم متوقف شده است و دیگر بحثی برای نقل و انتقال پیش نیامده است. یک تعداد مشتری داشتیم که میگفتند به ما جنس بدهید و ما میدانستیم زمانی که این جنس را صادر کنیم و بخواهیم پول آن را به کشور برگردانیم، ممکن است مقررات به شکلی تغییر کند که ما از اجرای تکلیفی که بانک مرکزی و دولت برای مقرر کرده، ناتوان باشیم لذا ما فعالیت صادراتی را متوقف کردیم تا لااقل تنبیه نشویم.
برای بهبود شرایط صادرات چه اقداماتی پیشنهاد میکنید؟
هیچ نهادی، هیچ محصولی و هیچ مدیری به هیچ شکلی نمیتواند هیچ کمکی به صادرات کند. هر دخالتی که انجام شود مانعی برای صادرات است. معمولا افرادی که مدیران این کشور هستند افرادی هستند که کاسبی نکردهاند، واحدی را اداره نکردهاند و حقوقی پرداخت نکردهاند. بنابراین درک درستی از کسب و کار ندارند. هر میزان هم که بفهمند باز هم نمیتوانند مشکل را حل کنند. از طرفی هم چون خود را علامهدهر میدانند، خود را عالم میدانند و چون فکر میکند پست و مقامی دارند و بیشتر از دیگران میفهمند، خود شاخ پنداری در آنها وجود دارد پس کاری نمیتوانند انجام دهند.
مدیران دو دسته هستند: یکی مدیرانی که خدمت میکنند و یکی مدیرانی که خیانت میکنند. تشخیص آن بسیار ساده است. به هر منطقهای چه خاک اصلی و چه منطقهی آزاد مراجعه شود اگر یک واحد تولیدی در یک سالی شروع به فعالیت کرده باشد و در یکی دو سال اولیه نرخ اشتغال آن از پنج نفر به ده نفر رسیده است، در آن دورهی مدیریت، مدیرانی که برای آن منطقه به مردم و تولیدکنندگان سرویس میدادند مشغول به خدمت به واحدهای فعال بودند.
اگر تعداد اشتغال، تعداد افرادی که اسم آنها در لیست بیمه رد شده است کمتر شود، به این معنی است که مدیران آن منطقه مشغول به خیانت بودند. به خود، منطقه، کشور، نظام و به همه چیز خیانت کردهاند. دیگر نیازی نیست که من بخواهم مشکلات را بگویم یعنی اول از همه آن مدیر خود مشکل دارد. مدیریت به این شکل نیست که من بگویم باید این اتفاق بیافتد تا کسب و کار،فرآیندها و راه درست باشد، نتیجهی آن در کسب و کارها مشخص است.
مهمترین آسیبی که در خصوص مناطق آزاد وجود دارد، چیست؟
تغییر قوانین منطقهی آزاد در صورتی که منجر به عدم اعتماد به دولت و قوانین کشور، تعطیلی کارخانجات و از بین رفتن سرمایهگذاریها شود، برای چه افرادی منفعت خواهد داشت؟ ما کم کم فعالیتمان در منطقه آزاد را تعطیل میکنیم و فکر میکنیم اگر به سرزمین اصلی برویم برای ما بهتر است. حتی فکر میکنیم که به کشورهای باکو، ترکیه، امارات و کشورهای اطراف برویم و کارخانجات را در آنجا دایر کنیم. اگر این تفکری که من الان دارم برای همه ایجاد شده باشد، چه معنایی دارد؟ سیاستی به شکل مرموزانه و پنهان با شعارهای عوامفریبانه نظیر اینکه همه باید مالیات بدهند و با اظهارنظرهایی بسیار منطقی و زیبا ولی عوامفریبانه در جریان است.
شعارهایی داده میشود اما در عمل عکس آن اتفاق میافتد. من قبلا ۱۵۰۰ کارگر داشتم و در حال حاضر ۸۰۰ کارگر دارم. این ۷۰۰ کارگری که از دست دادهایم امروز در ترکیه، باکو یا گرجستان کار میکنند. ما یک زمانی فرار مغزها داشتیم، یک زمانی فرار سرمایه و کارآفرین داشتیم و الان حتی فرار نیروی کار داریم. نیروی کاری که در اینجا است میرود در ترکیه دو برابر حقوق میگیرد و ارزش افزودهای که ایجاد میکند برای کشور ترکیه میشود.
ما همان محصول ترکیهای را اگر بخواهیم با کارگر ایرانی و در داخل تولید کنیم و به بازار ارائه کنیم قیمت آن ۲۰۰۰۰ تومان میشد اما همان کالا را با مبلغ ۵۰۰۰۰ تومان میخریم. خروج نیروی کار به این معنی است که محصولات ایرانی کیفیت پایینتری پیدا میکنند و چون افراد متخصص کمتر است، هزینهی تولید افزایش مییابد. هزینه که بیشتر شود باید با قیمت بیشتری هم بفروشیم و این روند باعث میشود بعد مدتی تولید در ایران غیر ممکن شود.