در سال های کودکی، از اکثر ما سؤال می شود که وقتی بزرگ شدیم میخواهیم چه کاره شویم، انگار که همه ما باید هدف شغلی منحصر به فردی داشته و در طول کل زندگیمان به سمت آن حرکت کنیم. متأسفانه، کمی از این پیچیده تر است و برخلاف نسل های گذشته، این طور نیست که بسیاری از مردم دقیقاً از دوران دبیرستان و دانشگاه شغلی را انتخاب کرده و تا زمان بازنشستگی آن را داشته باشند بلکه ما ترغیب می شویم تا «مسیر شغلی» خود را به هر معنایی که باشد پیدا و آن را دنبال کنیم. اما اصلاً از کجا باید شروع کرد؟
درباره آنچه به شما انگیزه و انرژی میدهد بیاندیشید
اولین قدم واضح است، همه ما میخواهیم از کارمان لذت برده و درواقع دوستش داشته باشیم. (شاید بزرگترین علامت اینکه در مسیر اشتباه هستید این باشد که از حرف زدن درباره شغل خود واهمه داشته باشید.) هرچند اشتیاق تنها لازمه رضایت شغلی نیست، اما بسیاری میگویند که ضرورت دارد، فقط به این دلیل که اشتیاق و علاقه همان چیزی است که شما را حتی در مواقع دشوار به پیش میبرد. همچنین باید از خودتان بپرسید که آیا شغلی هست که حاضر باشید رایگان انجامش دهید.
به یاد داشته باشید که در چه کاری خوب هستید
شاید نسبت به هیچ شغل خاصی، احساس اشتیاق نکنید یا چند حوزه را دوست داشته و نتوانید فقط یکی را انتخاب کنید. پس وقت آن رسیده تا درباره شخصیت خود فکر کرده و به مهارتهایی که دارید توجه کنید. وقتی شک دارید، میتوانید توصیه «آنچه را که دوست داری انجام نده. آنچه را که هستی انجام بده» را به کار بندید.
یک آزمایش بدهید
خوب، میگویید اگر ندانیم در چه کاری خوب هستیم یا حتی به چه چیزی علاقه داریم، چطور؟ آزمونهای ارزیابی شغلی در دانشگاه یا حتی دبیرستان، به محدود کردن یک حوزه کمک میکنند. بهعلاوه میتوانید شغلی پیدا کنید که تمرکز انگیزشی شما را با این آزمون سنجش انطباق دهد. ذکر این نکته ضروری است که هرچند این آزمونها میتوانند مفید باشند، اما صفر تا صد مسیر شغلی شما نیستند.
دوره کارورزی را امتحان کنید
اگر در مورد حقوقتان انعطاف دارید، کارورزی میتواند راه فوق العادهای برای امتحان کردن یک صنعت یا یک شغل و درنهایت گرفتن یک شغل تمام وقت باشد (بهخصوص اگر هیچ تجربهای از قبل ندارید). حتی اگر این دوره کارورزی، به یک شغل تبدیل نشود یا طی آن بفهمید کار اشتباهی برای شماست، باز هم کمکتان میکند شبکه خود را بسازید، شبکهای که از آن طریق میتوانید شغل، یا توصیه کاری بگیرید.
یک منتور پیدا کنید
منتور میتواند کمکتان کند تا شغل خود را به سطح بالاتری برسانید؛ بهعلاوه بینش او به عنوان فردی از درون سیستم، کمکتان میکند مطمئن شوید که در مسیر درست قرار گرفتهاید. وقتی یک مربی پیدا کردید، از هر چیزی که او مایل است ارائه کند بهره بگیرید، ازجمله توصیه یا مشورت و روابط و پاسخ دادن به سؤالات شما پیرامون صنعت مدنظرتان.
اگر شغلی هست که به آن علاقه دارید، بررسی کرده و ببینید که آیا هیچ شرکت یا فردی در آن حوزه کاری هست که اجازه بدهد چند روزی در کنارش باشید و بفهمید که این کار واقعاً چه شکلی است یا خیر.
شغلهای نامتعارف را بررسی کنید
همه ما شغلهای محبوبی را که دردسترسمان است میشناسیم مثل دکتر، وکیل، معلم، مهندس کامپیوتر، افسر پلیس، مغازهدار، و غیره. اگر انتخابهای معمول برایتان الهامبخش نیستند، بدانید که هزاران شغل غیرمعمول وجود دارد که احتمالاً درمورد آنها چیزی نشنیدهاید و شاید در دفترچه شغلی دفتر آمار کار مخفی شده باشند.
از دیگران بپرسید
شاید بهترین راه برای کشف یک شغل جدید، سؤال کردن از دیگران درمورد مشاغل آنهاست با این فرض که با افرادی ارتباط برقرار کنید که همگی در حوزه مشابهی کار نمیکنند. لینکدین شما (یا هر رسانه اجتماعی دیگر) میتواند جای خوبی برای شروع کاوش اطلاعات باشد.
از فرمول الف+عین+الف استفاده کنید
بهترین شغل برای شما به احتمال قوی با فرمول الف+عین+الف مطابقت خواهد داشت، که مخفف استعدادها+علایق+ارزشهاست. نقاط قوت، علایق و ارزشهای خود را همانطور که در بالا اشاره کردیم در نظر بگیرید.
یک برنامه شغلی بریزید
مثل اغلب چیزها، اگر اهداف و برنامهای متناسب با آن داشته باشید، به نفع شغلتان خواهد بود. شاید فکر کنید میخواهید نویسنده شوید، اما قدم بعدی پس از آن، ویرایش است. (آیا واقعاً میخواهید این کار را انجام دهید؟) یا شاید بخواهید از ویراستار به صاحب رستوران بودن تغییر موضع بدهید. (چطور میخواهید به آنجا برسید؟) نقشه راه خود را به همراه نقاط عطف آن ترسیم نمایید، به شکلی که انگار یک پروژه چهار فازی است.
شغل خود را در قالب یک مسیر خطی نبینید
البته که تمام این برنامهها و ایدهها هرگز مثل سنگ، سفت و سخت تنظیم نمیشوند. این را هم به یاد داشته باشید که ممکن است کار خاصی را با هیجان و اشتیاق بسیاری شروع کنید و بعداً علاقه خود را به آن از دست بدهید. اگر چنین اتفاقی افتاد، راههایی برای دوباره الهام گرفتن در کار وجود دارد.
بیش از هر چیز، به خاطر داشته باشید که کار شما یک ماراتن است، نه دوی سرعت و واقعاً میتواند به جادهای بسیار پرپیچ و خم شبیه شود، که همه تجارب شما را در هم تنیده و انشاءالله به یک کار ارزشمند تبدیل کند.