اکوسیستمداستان شکستکارآفرینی اجتماعیمصاحبه های کارآفرینی اجتماعیمقالات تحلیلی کارآفرینی اجتماعی

چرا دونیت تعطیل شد؟

محی الدین سنیسل از چالش های کرادفاندینگ در ایران می گوید

فهرست محتوا پنهان

حوزه کرادفاندینگ یا تامین مالی جمعی از موضوعاتی است که در سالهای اخیر مورد توجه استارت آپ ها و موسسات مالی قرار گرفته است. یکی از اولین کسب و کار ها در این زمینه دونیت بود که توسط محی سنیسل تاسیس شد و به تامین مالی برای پروژه های نیکوکارانه شهرت داشت. به همین دلیل او تجربیات جالب و تاثربرانگیزی از این فضا دارد: از کارآفرینی اجتماعی برای روستاییان تا دستگیر شدن به دستور دادستان!

در ادامه با او همراه می‌شویم تا داستانی درباره کرادفاندینگ در ایران را بشنویم.

اول از همه کمی درباره خودتان بگویید و اینکه چه شد تصمیم گرفتید دونیت را بنیان گذاری کنید.

من مُحی سَنیسِل هستم. از سنین ابتدایی بیشتر زمینه فنی داشتم و اولین نرم‌افزارم را در ۸ سالگی با فاکس پرو نوشتم؛ برنامه‌نویسی شغل خانوادگی من بود و پدر و برادرم برنامه‌نویس بودند و علاقه من نیز به برنامه‌نویسی و کامپیوتر نیز از سنین پایین آغاز شد. در خصوص راه‌اندازی دونیت، شاید محرک اصلی این بود که یک روز صبح مدیرعامل شرکتی که من در آن کار می‌کردم -طبق عادت ارسال پیام‌های انگیزشی که داشت- پیامی فرستاد با مضمون اینکه: «اگر دنبال آرزوهای خود نروید، شخصی شما را برای رسیدن به آرزوهای خود استخدام می‌کند.» وقتی این را خواندم حس خوبی نداشتم چون در استخدام همان فرد بودم. این برای من انگیزه مضاعفی شد تا به راه‌اندازی کسب و کاری با ایده خودم فکر کنم. یکی از این ایده‌ها «دونیت» بود که در آن زمان عنوان «من را ببین» را داشت. در ابتدا نسخه‌ی اولیه با هدف جذب حمایت برای وب‌سایت‌های مفیدی که خدماتشان رایگان بود و یا دِوِلوپرهایی که به صورت رایگان، روی اینترنت فعالیت‌های مثبتی را انجام می‌دادند (مثلاً توسعه یک سیستم اوپِن سورس) طراحی شده بود. خودم سال‌ها بود که این سبک کارها را نیز انجام می‌دادم (مثلاً PHP nuke را برای استفاده دیگران ترجمه می‌کردم و رایگان در اختیار افراد قرار می‌دادم) و از طرفی در وب‌سایت‌های خارجی دکمه دونیت Pay pal را دیده بودم؛ در آن زمان خارجی‌ها برای خدماتی که ارائه می‌دادند، به وسیله این دکمه حمایت مالی دریافت می‌کردند و من نیز قصد ساخت دکمه دونیت برای مخاطبین ایرانی را داشتم. حدود پنج و نیم سال پیش نسخه اولیه را راه‌اندازی کردم. زمانی که نسخه اولیه راه‌اندازی شد، یکی از دوستان که مدیر یک موسسه خیریه بود، پیشنهاد استفاده از دونیت را برای یک پروژه عام‌المنفعه داد که من در رودربایستی قرار گرفتم و قبول کردم. در عرض ۱۵ روز مبلغ ۱۵ میلیون تومان برای ساخت مدرسه‌ای در روستای عاشقلو جمع‌آوری شد. این در مقایسه با دونیشن های قبلی بسیار بیشتر بود و به یک تجربه‌ی موفق تبدیل شد و رفته‌رفته خیریه‌های دیگر هم به سمت ما آمدند. کم‌کم دونیت تغییر کرد و به کرادفاندینگی برای اموراتی که تأثیر اجتماعی دارند تبدیل شد.

سرانجام تأمین مالی جمعی دونیت به کجا رسید؟ اخیراً تصمیم به کناره‌گیری گرفته‌اید. چه شد که به اینجا رسیدید؟

تعطیلی دونیت بیشتر دلایل شخصی داشت؛ هر چند کرادفاندینگ یک حوزه بسیار جدید در ایران بود ولی دونیت اولین پلتفرم نبود و پیش از آن پلتفرم «مهربانه» با اختلاف کمی راه‌اندازی شده بود و پیش از آن نیز پلتفرمی با عنوان «پول‌پل» با هدف ایجاد پلتفرم تأمین مالی برای هنرمندان راه‌اندازی شده بود که قبل از راه‌اندازی دونیت تعطیل شد. پلتفرمی با عنوان «نوگام» نیز وجود داشت که در زمینه چاپ و نشر کتاب فعال بود و از خارج از ایران مدیریت می‌شد و هنوز هم در حال فعالیت است. ولی با همه این‌ها کراودفاندینگ در ایران کم‌تر شناخته شده بود، ما تجربه زیادی در این زمینه نداشتیم و دید مثبتی هم نسبت به آن وجود نداشت و حتی گاهی به آن عنوان‌هایی مانند گدایی آنلاین نسبت داده می‌شد! ابهام‌های زیادی در این حوزه وجود داشت که این ابهام‌ها منجر به ایجاد موانعی در مسیر ما شد؛ و از طرفی دیگر به دلیل نبود منتور در این حوزه، سرعت رشدمان پایین بود و آزمون و خطا می‌کردیم و منابعمان را هدر می‌دادیم.

تا زمانی که در اوایل امسال اتفاقات جدی‌تری افتاد. هر چند در این سال‌ها پرداخت دو بار مالیات هزینه‌های زیادی را به ما تحمیل کرد اما آن زمان آن‌قدر انگیزه‌مان قوی بود که ادامه دهیم. ولی وقتی بحث مجوز کرادفاندینگ به میان آمد، این موضوع به نحوی مطرح شد که اصل کرادفاندینگ را زیر سؤال می‌بُرد. مسائلی ازاین‌دست باعث شد که من شخصاً انگیزه‌ام را از دست بدهم و تصمیم به تعطیلی دونیت بگیرم. فکر می‌کردم اگر من این پنج سال را به کار دیگری اختصاص می‌دادم شاید بهتر بود.

 تصمیم اصلی را وقتی گرفتم که در فروردین امسال حساب‌های بانکی من به دستور دادستان شیراز مسدود شد و حکم جلب خودم هم صادر شد! یادم هست دستبند به دست در دادگاه ایستاده بودم و سرهنگی فریاد زد متهم‌ها این طرف بایستند. من با کت‌وشلوار در کنار افرادی ایستادم که لباس زندان داشتند و دست‌وپاهایشان زنجیر شده بود و احتمالاً اتهام‌های سنگین‌تری داشتند! سرهنگ گفت: تو چرا آنجا ایستادی مگر شاکی نیستی؟ پاسخ دادم: من هم متهمم! بعد از این از خودم پرسیدم آیا ارزش دارد به خاطر دونیت کار به اینجا برسد؟ و گفتم از دید سیستم تو فرقی با این مجرم‌ها نداری.

دونیت و تامین مالی برای پروژه های نیکوکارانه

این تصمیم تعطیلی دونیت کاملاً شخصی بود اما اتفاق آخر، تنها دلیل آن نبود، طبیعتاً دلایل دیگری هم داشت، اما نه دلایل و مشکلات مالی چراکه یک سال قبل به نقطه سربه‌سر رسیده بودیم ولی دیگر انگیزه‌ای برای ادامه وجود نداشت و تصمیم گرفتیم دونیت را تعطیل کنیم.

فکر می‌کنید تجربه دونیت، تجربه موفقی بود؟ خودتان چه درس‌هایی از این تجربه گرفته‌اید که به نظرتان می‌تواند برای سایر فعالین حوزه استارتاپی مفید باشد؟

اگر شخصی نگاه کنیم دونیت برای من تجربه بسیار موفقی بود و چیزهایی که از دونیت انتظار داشتم را بسیار بیشتر از انتظارم به دست آوردم و اتفاقاً این پول نبود. هدف من راه‌اندازی یک حرکت برای تأثیر گذاشتن بر وب فارسی بود که تا حد خوبی به سرانجام هم رسید و تجربه‌های ارزشمندی به دست آوردم. غیر از مبحث مالی، دونیت مرا به تمام اهدافی که در سر داشتم، رساند. تجاربی به من داد که می‌دانم در هیچ دانشگاهی نمی‌توانستم کسب کنم. با شبکه‌ای از افراد آشنا شدم که می‌دانم برای بقیه‌ی عمر برایم مفید خواهد بود.

اما از منظر منطق تجاری هم باید بگویم می‌توان گفت دونیت موفق نبود. چون رشدی که از یک استارتاپ انتظار می‌رود را نداشت. از جنبه اقتصادی، دیر به نقطه سربه‌سر رسید و سوددهی آن پایین بود. حاشیه سود دونیت در بهترین شرایط ۷ درصد بود و این کار را سخت می‌کرد. چنین استارتاپ هایی معمولاً از طریق اسکِیل است که به درآمد می‌رسند. علیرغم عبور از نقطه سربه‌سر می‌توانیم بگوییم از نظر اقتصادی موفق نبود.

اگر بخواهم یک تجربه عام را بگویم این است که به نظر من ابتدا باید هدف خود را از راه‌اندازی استارتاپ مشخص کنیم. اینکه صرفاً به خاطر داشتن استارتاپ آن را راه‌اندازی کنم من را به هیچ جایی نمی‌رساند. اولین قدم کارآفرینی این است که فرد هدفش را مشخص کند و سنگ‌هایش را با خودش وابکند. آیا من آدمی هستم که برای پنج سال به هر موقعیتی نه بگویم تا روی کسب‌وکاری ریسک کنم؟ واقعاً هدف‌گذاری برای تمام تصمیماتی که می‌گیریم مهم است. من از ابتدا هدف اشتباهی را در راه‌اندازی دونیت در نظر گرفته بودم و بیش از چیزی که نیاز بود، برای آن انرژی صرف کردم. اگر هدفم ایجاد اعتبار برای خودم بود راه‌های ساده‌تر و کم‌خرج‌تری هم بود.

 یک چیزی باب شده است که می‌گویند استارتاپ مثل بچه‌ی آدم است اما شما زمانی که یک فرزند معلول داشته باشید، او را نمی‌کشید ولی اگر یک استارتاپ ناتوان را نکشید، در واقع به خودتان خیانت کردید. زمانی که مسیر استارتاپ با مسیرمان در یک راستا نیست، باید به خودمان بگوییم حتی اگر این ایده چیزی باشد که بتواند دنیا را تغییر دهد من آن آدمی نیستم که این کار را می‌کنم و آن را تعطیل می‌کنم. داشتن یک استارتاپ یا کسب و کار قسمتی از زندگی یک کارآفرین است؛ همه‌ی آن یا بالاتر از آن نیست.

 حتی شاید زیاده‌روی باشد ولی در مورد آدم‌ها هم بشود این حرف را زد. ما همه هدف‌هایی داریم. وقتی می‌بینیم شرایطی، کسب و کاری و آدم‌هایی ما را به آن هدف نمی‌رساند، نه با خودمان تعارف داشته باشیم نه آن آدم‌ها و آن را کنار بگذاریم و دنبال هدفمان برویم. چراکه اگر این کار را نکنیم حس می‌کنم زمانی که نفس‌های آخرمان را می‌کشیم پشیمان می‌شویم.

آیا پروژه‌هایی در دونیت تأمین مالی شده‌اند که منجر به کارآفرینی اقشار محروم شوند؟ چند نمونه از این‌ها را می‌توانید مثال بزنید؟

دونیت حدود ۳۰۰ پروژه موفق داشت که حداقل ۱۵ درصد از آن‌ها در حوزه کارآفرینی اقشار محروم بود. ازجمله‌ی این موارد ساخت کارگاه خیاطی، ساخت کارگاه قالی‌بافی، حمایت مالی موفق از دو استارتاپ و حمایت از حداقل ۲۰ پروژه مرتبط با آموزش و فن آموزی بود. این پروژه‌ها از مناطق مختلفی بودند. از خوزستان، سیستان و بلوچستان، کردستان و مناطق دیگر پروژه داشتیم.

ایجاد کسب و کار پایدار زنان روستایی توسط دونیت

 از طرفی از دید غیرمستقیم مدرسه‌های زیادی در قالب این پروژه‌ها ساخته شد که ساخت این مدرسه‌ها می‌تواند به پرورش تعداد زیادی دانش‌آموز و هم‌چنین ایجاد کارآفرینی در آینده کمک کند. برای چیزی حدود ۶۰ کلاس درسی از طریق دونیت تأمین سرمایه صورت گرفت و ساخته شد.

 به نظر شما تأمین مالی خرد تا چه میزان می‌تواند کارآفرینی را به‌خصوص برای اقشاری که کمتر مورد حمایت قرار گرفته‌اند (مثل کارآفرینان، روستاییان، زنان و کودکان، اقشار محروم و…) تسهیل کند؟ کدام مدل از تأمین مالی (دونیت، پیش‌خرید محصول،…) برای کارآفرینی به نظر شما مناسب‌تر است؟

به نظر من تأمین مالی خرد کاراترین مدل برای مناطق محروم و کارآفرینی برای خانم‌های سرپرست خانوار و نیازمندان می‌تواند باشد. مدلی کاراتر از کرادفاندینگ پیدا نکردم و فکر نمی‌کنم وجود داشته باشد. تفاوت اصلی کرادفاندینگ با بقیه مدل‌های تأمین سرمایه در کلمه «Crowd» (جمعیت) است؛ زیرا در این مدل، تأمین سرمایه شکل ساده‌تری دارد و به دلیل حضور مردم، قدرت تأمین بالایی دارد. از طرفی نیز مردم، خود را در آن دخیل می‌دانند و این باعث می‌شود هر سرمایه‌گذار به تریبونی برای آن کسب‌وکار تبدیل شود و اعتماد بین افراد شکل می‌گیرد. این دقیقاً چیزی است که جامعه ما هم به آن نیاز دارد. سرمایه اجتماعی در جامعه کم شده است و کرادفاندینگ چیزی است که می‌تواند به اعتماد افراد جامعه به همدیگر کمک کند. اقشار کمتر بهره‌مند جامعه علاوه بر حمایت مالی، به حمایت اجتماعی نیز نیاز دارند که در کرادفاندینگ این امکان وجود دارد. این چیزی است که در روش‌های دیگر تأمین مالی وجود ندارد.

در مورد اینکه کدام مدل تأمین مالی جمعی مناسب است باز بستگی به پروژه موردنظر دارد. من شخصاً دونیت را جز در مواقع خاص برای این کار مناسب نمی‌بینم؛ زیرا دونیت کردنِ بدون چشمداشت می‌تواند عوارض و نقاط منفی نیز داشته باشد، از جمله اینکه راه‌حل پایدار نیست و مشکل را موقتی حل می‌کند؛ اما مدل‌هایی مانند پیش‌خرید محصول (Reward base) و یا خرید سهام از آن کسب و کار (Equity base) علاوه بر تأمین مالی، انگیزه‌ای مضاعف هم برای سرمایه‌گذار و هم برای فردی که سرمایه جذب کرده، ایجاد خواهد کرد. متأسفانه ما در ایران زیرساخت‌های واقعاً عملیاتی فرهنگی و قانونی برای این مدل‌های تأمین مالی جمعی را نداریم.

 به نظر شما فرهنگ تأمین مالی جمعی چه قدر در میان مردم ایران جا افتاده است؟ در چند سال اخیر فکر می‌کنید رشدی در فرهنگ‌سازی برای مردم ایران در این زمینه‌ها به وجود آمده است؟

به نظر من فرهنگ تأمین مالی جمعی مانند صدقه دادن، گل‌ریزان کردن و صندوق‌های خانوادگی سالیان سال است که در بین مردم ایران وجود داشته است اما در سال‌های گذشته به دلیل ایجاد نهادهایی دولتی مانند کمیته امداد که بعضاً همراه با عدم شفافیت بوده، اعتماد عمومی به این روش کمی کمرنگ شده. با این حال این فرهنگ از بین نرفته است و وجود دارد.

 در ۵ سال اخیر تلاش‌هایی از طریق تکنولوژی برای راه‌اندازی دوباره این فرهنگ صورت گرفته است و باعث شده که شفافیت بیشتری به وجود آید. در سالی که دونیت فعالیت خود را آغاز کرده بود، تنها دونیت و مهربانه در این حوزه فعال بودند ولی در حال حاضر بیش از ۳۰ پلتفرم کراودفاندینگ در این حوزه وجود دارد که همه‌ی این‌ها در پنج سال اخیر ایجاد شده‌اند.

 از آنجایی که مردم به سمت مدل‌های آنلاین در حرکت هستند، در آینده این ابزارها رشد بهتری نیز خواهند داشت و احتمال اینکه نسل جدید از اینترنت استفاده کند خیلی بیشتر از آن است که در صندوق صدقات پول بیندازد.

شما از پیشروان این شیوه‌ی تأمین مالی هستید، در طی سال‌های اخیر ساختارهای قانونی و حقوقی تا چه حد با این شیوه‌ی تأمین مالی همراهی کرده‌اند؟ رشدی طی این سال‌ها در این زمینه‌ها شاهد بوده‌اید؟

آشنایی قانون‌گذارها با بحث کرادفاندینگ طبیعتاً در چند سال اخیر بهتر شده است؛ اما در کل تغییر چندان چشمگیری صورت نگرفته است و هنوز هم با خلأ وجود زیرساخت‌های بانکی و قوانین متناسب مالیاتی با مشکل مواجه هستیم. به‌طور مثال پلتفرم‌های کراودفاندینگ خارجی، پول را از حساب بانکی مشارکت‌کننده برداشت نمی‌کنند، بلکه آن را در حساب خود پرداخت‌کننده مسدود می‌کنند تا زمانی که نتیجه کمپین مشخص شود. در صورت موفقیت پروژه، پول برداشت می‌شود. ولی در ایران به دلیل نبود زیرساخت بانکی، پول از ابتدا از مشتری دریافت می‌شود و این درآمد محسوب می‌شود و از آن مالیات هم گرفته می‌شود! این در حالی است که پروژه ممکن است با شکست مواجه شود و سرمایه نیاز به بازگشت داشته باشد. از طرفی در صورتی که پروژه با موفقیت انجام شود، تنها مبلغ بسیار اندک از پول به پلتفرم تعلق می‌گیرد ولی ما باید مالیات کل پول را پرداخت می‌کردیم! با اینکه شرکت زیان ده بود و نباید از ما مالیات می‌گرفتند در یک سال حدود ۴۰ میلیون از ما مالیات گرفتند. در مجموع اگر یک فضایی که بشود کار کرد را صد در نظر بگیریم، در بهترین حالت ما روی چهل درصد هستیم.

چرا دونیت تعطیل شد؟

از سه سال پیش به همت خانم دکتر ریاحی در وزارت تعاون، جلساتی در راستای تعیین پیش‌نویس قانون برای کرادفاندینگ تشکیل شد اما در نهایت خروجی آن شباهتی به پیش‌نویس ابتدایی نداشت چراکه فرا بورس تغییراتی روی آن ایجاد کرد. آن آیین‌نامه تنها برای مدل سهام بود و برای مدل‌های دیگر هنوز ظرف قانونی وجود ندارد. سرعت پیشرفت دولت هم در این زمینه بسیار اندک است و این‌طور نیست که اتفاقات خیلی مثبتی افتاده باشد.

برای حل ایراداتی که نهادهای قانونی می‌گرفتند چه راه‌حل‌هایی اتخاذ کردید؟

از جمله مشکلاتی که ما در این مسیر داشتیم، گرفتن اینماد بود که نه‌تنها ما، بلکه تمام پلتفرم‌های کرادفاندینگ این مشکل را دارند و هرکس به شیوه‌ای متفاوت آن را رفع می‌کند. به‌عنوان مثال پلتفرم مهربانه برای خود یک سازمان خیریه ثبت کرده است، ولی این راه‌حل را نمی‌توان برای همه به کار بست؛ زیرا با انجام این کار، مفهوم استارتاپ که یک کسب و کار است از بین می‌رود و نمی‌توانید سرمایه‌گذار و سود مالی داشته باشید. راهی که ما در دونیت در پیش گرفتیم این بود که با تمام سازمان‌های خیریه قرارداد کتبی و آفلاین امضا کردیم که این عمل علاوه بر ایجاد مسائل حقوقی، سرعت رشد را می‌گرفت. یکی از استارتاپ های دیگر نیز برای دریافت اینماد، روی دامین خود یک پلتفرم فروش کارت شارژ ایرانسل ایجاد کرد (زیرا تنها کسب‌وکاری است که مجوز نیاز ندارد!) و بعد از دریافت اینماد، سایت را به کرادفاندینگ تغییر داد! تمام راه‌حل‌هایی که کسب و کارها برای رفع این مشکل انتخاب کردند، با استفاده از ظرف‌های قانونی فعلی و به‌نوعی ضعف‌های قانونی بوده و هیچ‌کدام راه‌حل منطقی که بتواند مشکل را حل کند برای آن پیدا نکردند.

از میان استارتاپ هایی که در حال حاضر دارای مکانیسم تأمین مالی گروهی هستند، امکان موفقیت کدام یک از آن‌ها را بیشتر می‌دانید؟

در حوزه خیریه، مهربانه مسیر خوبی در پیش گرفته است و آینده خوبی دارد.

از آن گذشته به نظرم فاندوران مدتی خوب کار کرد. ایده هاب هم خوب سروصدا کرده است و خوب ادامه می‌دهد اگرچه برخی سیاست‌هایشان را مغایر با اصول کرادفاندینگ می‌دانم اما طبیعتاً هیچ‌وقت همه‌چیز ایدئال نیست و امید دارم مسیر خوبی را بروند.

استارتاپ هایی هم هستند که با ذهن باز شروع کرده‌اند و سرمایه هم دارند و امیدوارم موفق بشوند. در حوزه‌ی Equity هم در حال حاضر پارس فاندینگ که خودم هم سهامدار آن هستم فعالیت می‌کند و امیدوارم که بتواند موفق شود.

از همه مهم‌تر امیدوارم یک پلتفرم قوی از بین مردم و کارآفرینان در حوزه وام ایجاد شود. در دنیا، کرادفاندینگ وام بیش‌ترین حجم کرادفاندینگ را نسبت به طرق دیگر دارد و اگر این در ایران نیز اتفاق بیفتد تأثیر زیادی بر اقتصاد خواهد داشت.

آیا تأمین مالی جمعی با شیوه‌های جدید می‌تواند جایگزینی برای شیوه‌های تأمین مالی مؤسسات خیریه و NGO ها باشد؟ توصیه‌ی شما به این مؤسسات چیست؟

تأمین مالی جمعی با شیوه‌های جدید لاجرم جایگزینی برای شیوه‌های تأمین مالی مؤسسات خیریه و NGO ها خواهد بود و گریزی از آن نیست، زیرا کرادفاندینگ همان کاری است که خیریه‌ها انجام می‌دهند با این تفاوت که خیریه‌ها آن را به‌صورت آفلاین انجام می‌دهند ولی با تکنولوژیک شدن، این فرآیند بسیار به کرادفاندینگ شبیه می‌شود. به نظرم تا ۵ سال آینده قطعاً هوشمند سازی آن اتفاق می‌افتد.

توصیه‌ای که به خیریه‌ها دارم این است که سریع‌تر این مسیر را پیش ببرند و حواسشان به تغییر نسل باشد؛ زیرا افرادی که سرمایه‌های زیادی به خیریه‌ها می‌دهند، افرادی با میانگین سنی بالاتر هستند و نسل بعدی دیگر به روش‌های سنتی اعتمادی ندارند. سازمان‌های خیریه‌ای که از امروز به فکر پیاده‌سازی ساختارهای خود به شیوه هوشمند نباشند، احتمالاً تا چند سال آینده حذف خواهند شد. این روند خیلی سریع این اتفاق می‌افتد و پیشنهادم آن است که خیلی زودتر از گسترش این تغییر، سازمان‌های خیریه وارد این فضا شوند.

به این مطلب چه امتیازی می دهید ؟
[Total: ۱۱ Average: ۴.۵]
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

۵ دیدگاه

  1. به نظرم مصاحبه جالبی است و نکات خواندنی، فراوانی دارد.
    اما در مورد نگاه مصاحبه شونده به موضوع مالیات و سازمان امور مالیاتی نقد دارم.
    ظاهرا علت دریافت مالیات از استارتاپ او رعایت نکردن چند نکته ظریف قانونی بوده است. طبق قانون، موسسه خیریه از پرداخت مالیات معاف است. اما شرط برخورداری از معافیت، مراعات برخی مواد قانونی از جمله ماده ۱۳۹ قانون مالیات های مستقیم است.
    خلاصه کنم. اگر خیریه ها قانون را مراعات کنند و به اندازه کافی در حوزه مالی شفاف باشند نیازی به پرداخت مالیات ندارند.

    1. برداشتی که طبق صحبتای ایشون داشتم گویا موسسه ایشان خیریه نبوده. یک استارت آپ فینتکی بوده و احتمالا قانون معافیت مالیات شامل ایشون نمیشده

  2. سلام اسکندری هستم ازموسسه حامی یارسلامتی میشه شماره تماس ازاقای مُحی سَنیسِل روبه من بدید می خوام از تجربه ایشون استفاده کنم موسسه ما تازه تاسیس هستش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *