از دیدگاه همکارانش صداقت، صمیمیت و شفافیت از ویژگیهای بارز دکتر هادی باقری است؛ مدیرعامل شتابدهنده زیست فناوری بُندالَب -زیرمجموعه مرکز نوآوری گروه بینالمللی بندا- که با فضای اشتراکی۹۰۰مترمربعی، آزمایشگاههای تخصصی، تامین مواد مصرفی و دسترسی به زیرساختهای صنعتی، میتواند کاتالیزوری باشد برای تحقق رویای زیستکارآفرینی شما!
پس توصیه میکنیم که گفتوگوی مفصل اما خواندنی اکوموتیو با این شتابدهنده نوپا اما مترقی را از دست ندهید.
لطفا در ابتدا اجازه دهید که با خودتان، بیشتر آشنا شویم.
پس از کسب کارشناسی سلولی-مولکولی(گرایش میکروبیولوژی) و کارشناسی ارشد بیوتکنولوژی پزشکی علوم پزشکی اصفهان، درحال تحصیل در مقطع دکترای تخصصی بیوتکنولوژی پزشکی در دانشگاه تربیت مدرس هستم.
از بدو ورود به دانشگاه، متوجه شدم که کرسی هیئت علمی بخصوص برای دانشجویان بیوتکنولوژی، چندان معنادار نیست و دانشجویان لازم است که وارد این رشته شوند تا حلقه مفقوده حوزه زیستی را بیابند. آن حلقه مفقوده این است که باید دانشهای میان رشتهای (از رشته میکروبیولوژی گرفته تا بیوشیمی، سلولی، مولکولی و ژنتیک) را به هم متصل نموده و یک فناوری را توسعه دهند که منجر به تولید یک محصول یا ارائه یکسری خدمات یا فناوریهای متنوع شود.
ترم یک دکترا، با یکی از اساتید دانشگاهم در گروه بیوتکنولوژی، یک شرکت نوپا ایجاد کردیم، که سرنوشتی مشابه خیلی از شرکتهای نوپای دیگر داشت و پس از یک سال، شکست خورد ولیکن تجربیات زیادی کسب کردم.
پس از آن، با مجموعه بندا آشنا شدم. به عنوان کارشناس شبکه سازی و ارتباطات، وارد این مجموعه شده و به مرور زمان، در موقعیتهای مختلف مشاوره سرمایهگذاری و مدیریت فنی فعالیت کردم تا درنهایت، به مدیرعاملی شتابدهنده بندالب منصوب شدم.
آیا زمانی که به مجموعه بن دا پیوستید، آنها در حوزه زیستی فعالیت داشتند؟
گروه توسعه بندا دارای سابقه طولانی فعالیت در حوزههای نفت، گاز و پتروشیمیاست و ورودش به حوزه بیوتکنولوژی با تاسیس کارخانه بندا فرآور رخ داد که اولین کارخانه تولید آنزیم در خاورمیانه است که از تکنولوژی پروتئین نوترکیب استفاده میکند.
سال ۱۳۹۸ که به این تیم پیوستم، این طرح در مرحله اجرا بود.
چه شد که شتابدهنده بن دالب تاسیس شد؟
مجموعه بندا تمایل داشت که در حوزه بایو بیشتر ورود کند، لذا ما به مدت یک سال، در مورد مراکز نوآوری و شتابدهندههای بیوتکنولوژی در جهان و ایران، تحقیقات تطبیقی انجام دادیم؛ داستان شکلگیریشان، دلایل شکست و پیروزی آنها را بررسی نموده و برنامهریزی کردیم که چطور میشود این مدل را به خوبی در ایران پیادهسازی کرد.
چرا گروه بندا تمرکز بیشتری را معطوف بیوتکنولوژی کرد؟
بیوتکنولوژی، حوزهای است که اقتصاد آینده دنیا را رقم میزند. دوره انرژیهای فسیلی رو به پایان است و خیلی از غولهای انرژی -چه در دنیا و چه در ایران- تغییر مسیر دادهاند. مجموعه بندا هم یک مجموعه مهندسی بود که در حوزه ساخت، تولید و طراحی نیروگاهها و پالایشگاهها فعالیت میکرد و وارد حوزهای شد که فناوری در آن، چگالتر و پیچیدهتر است!
به مرور زمان، فضا برای فناوری های نوینی مثل حوزههای سلولی، بیوتکنولوژی و فناوری نانو بیشتر فراهم میشود و اگر به صادرات اقتصاد دانش بنیان بنگریم، به گفته دکتر ستاری، بیش از ۶۰% از اقتصاد صادرات دانشبنیان مربوط به بیوتکنولوژی است.
چندی پیش هم کنگره آمریکا، سرمایه گذاری ویژهای بر روی بیوتکنولوژی، نانو و فناوریهای فضایی انجام داد. همه اینها باعث شد که فعالین و متخصصین کسب و کار، برای ورود به حوزه بیوتکنولوژی، به طور تخصصی برنامهریزی نمایند.
شما شتابدهی را چطور تعریف میکنید؟
بگذارید شتابدهی را خیلی ساده بیان کنم:
ما در قدیم، فرهنگ شاگردی داشتیم؛ کسی که میخواست وارد بازار کار شود، پیش آشنایی، صنفی یا در حجرهای از بازار شاگردی میکرد تا کار را از استادکارش یاد بگیرد و بعد از مدتی، خود استادکار آن عرصه میشد.
حال فارغالتحصیلان ما در حوزه بیوتکنولوژی، چند واحد کسب و کار میگذرانند؟ آیا بیزینس خواندهایم؟ آیا واحدکارآفرینی داشتهایم؟ خیر!
ما از فارغالتحصیلان مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد یا دکترا، انتظار داریم که کارآفرینی کند! ولی در کجا آموزش دیده و یا تجربه صنعتی داشته است؛ ما در دانشگاه با توجه به کارهای پژوهشیای که انجام دادهایم، در بهترین حالت فناوران خوبی هستیم اما آموزش کارآفرینی ندیدهایم.
یک جوان ممکن است که بخواهد که وارد بخش تحقیق و توسعه شرکتی شده و یک اپراتور باشد که در این صورت به آموزش کارآفرینی، نیازی ندارد ولی اگر تمایل داشته باشد که در حوزه بیوتکنولوژی یا به طور کلیتر، در حوزه زیستی کارآفرینی کند، به حداقل دانش کسبوکاری نیازمند است.
علاوه بر آن، ما در این حوزه با چالش سرمایه مواجهایم. بیوتکنولوژی، یکی از گرانقیمتترین شاخههای فناوری است که برای توسعه محصول، به تجهیزات خاصی نیاز دارد و همینطور، بیومتریالهای موردنیازمان، عموما خارجی و گران است. کاری که بخواهد در حوزه بیو انجام شود، برای شروع به حداقل ۱۰۰-۲۰۰ میلیون تومان سرمایه نیاز دارد که این هزینه، جدا از تجهیزات است.
پس فلسفه شتابدهنده در اینجا روشنتر میشود که اگر یک تیم یا استارتاپی، ایده یا طرح خوبی دارد و بخواهد که کاری را آغاز نماید، بتواند ارزان شروع کند.
در حوزه بیوتکنولوژی با دو چالش مواجه هستیم:
- ماهیت بیوتکنولوژی که ما با موجود زنده طرف هستیم و با وجود رعایت کامل شرایط هم این امکان وجود دارد که جواب موردنظر را نگیریم.
- ماهیت بیزینس که بیزینس همواره با عدم قطعیت، روبرو است.
پس اگر کسی بخواهد که کاری را راهاندازی نموده و تجربه کسب و کار و صنعتی سازی هم نداشته باشد، در اینجاست که نقش مجموعههای شتابدهی مشخصتر میشود.
شتابدهنده، فضای کار اشتراکی تعریف میکند و علاوه بر فراهم کردن آزمایشگاه، سرمایه اولیهای را در اختیار استارتاپ ها قرار میدهد تا با ریسک کمتری شروع به فعالیت کنند تا اگر پروژهشان به شکست هم انجامید، این شکست آسانتر باشد.
بسیاری شتابدهی در ایران را شکست خورده میدانند؛ نظر شما چیست؟
برای این پرسش، باید نگاهی تاریخی به شتابدهنده ها داشته باشیم؛ سرمایهگذاران خطرپذیر، شتابدهندهها را ایجاد کرده اند؛ یعنی VCها برای کاهش ریسک سرمایه گذاری، شتابدهنده ها را ایجاد کردند.
اینکه تعداد معدودی از شتابدهنده ها هم موفق بودهاند، دلیل دارد:
تشکیل تعداد زیادی از شتابدهندهها در ایران مثل خیلی از موارد دیگری که بدون توجه به پیشینه و فلسفه، از غرب الگوبرداری میکنیم، انجام شد. در اوایل دهه ۹۰ با حمایتهای خوب مالی دولت، شرکتهای دانشبنیان زیادی شکل گرفته و شکست خوردند چون اساتیدی که تا دیروز در آزمایشگاه، مشغول تحقیق و پژوهش بودند را درگیر کسب و کار، بیزینس و مالیات کردیم و آنها نه توانستند که به پژوهشهای خود بپردازند و نه توانستند که فناوریشان را توسعه دهند و چه اساتیدی که ورشکسته شدند؛ تجربه بدی بود برای همه!
درمجموع شتابدهنده ای موفق خواهد بود که علاوه بر تامین فضا، تجهیزات، امکانات و سرمایه، تجربه صنعتی کردن هم داشته باشد. مطالعات در دنیا نشان داده است که احتمال شکست شتابدهندههایی که در کنار یک مجموعه صنعتی نبودهاند، بیشتر بوده و استارتاپ هایی که در این شتابدهنده های دارای همکار صنعتی تشکیل شدهاند، موفقتر بودهاند.
پس شتابدهنده هایی که در ایران شکست خوردهاند، شتابدهندههایی بودهاند که در کنار دانشگاهها، شکل گرفته و از دل صنعت بیرون نیامدهاند؛ به عنوان نمونه، شتابدهنده موفق پرسیسژن که در کنار هولدینگ موفق سیناژن فعالیت میکند.
دلیل دیگر هم تجربه تجاری سازی است. ما میخواهیم که از دنیای فناوری، وارد کسب و کار شویم؛ اکنون با واردکننده، مارکتینگ و برندینگ طرف هستیم که از مقولههای شرکتداری و تجاریسازی است اما شرکتهایی که صرفا از دانشگاه برخاستهاند، تنها دارای حلقه فناوری بوده و در عرصه صنعتیسازی و تجاری سازی کمتجربه هستند.
آیا فرهنگ استارتاپی در علوم زیستی، درایران وجود دارد؟
ما اکوسیستم توانمندی داریم و بالغ بر ۷۰۰ شرکت دانش بنیان در حوزه بیوتکنولوژی، صنایع غذایی و کشاورزی، دارو و فرآورده های پیشرفته حوزه تشخیص و درمان درحال فعالیت هستند و اگر به آمار و ارقام هم توجه کنیم، سهم ۶۰درصدی صادرات اقتصاد دانش بنیان، نشاندهنده ظرفیت خوب این حوزه است و در دنیا هم توجهات زیادی به زیست کارآفرینی میشود.
طبق گفته دکتر محمدجواد رسایی -مشاور وزیر علوم- هم بالغ بر ۱۵۰۰۰ فارغ التحصیل در کلیه گرایشهای زیستشناسی در ایران وجود دارد. دانشگاههای بسیارخوب و اساتید عالمی هم در زمینه بیوتکنولوژی داریم؛ پس ما دانش و فناوری لازم را در ایران داریم اما چیزی که کمتر به آن توجه شده است، آموزش در حوزه تجاری سازی است. لذا شتابدهنده ها باید در قالب مسئولیت اجتماعی، دورههای آموزش متناسبی برگزار کنند و با فرهنگ سازی، حتما اتفاقات بهتری رخ میدهد.
شما به تحقق دانشگاه نسل سوم امیدوار هستید؟
بله، به نسل چهارم هم خواهیم رسید.
شما تجربه آکادمیک مدیریتی ندارید؛ آیا در مدیریت یک شتابدهنده زیستی به این دانش نیازی نیست؟
اعتقاد بنده این است که در حوزه بیوتکنولوژی، بیشتر از اینکه به تجربه مدیریتی نیاز داشته باشیم، نیازمندیم که فناوری را درک کنیم. اگر تجربه مدیریتی شتابدهندههای جهانی این حوزه مثل IndieBio را بررسی کنید، مدیرانشان بیولوژیست، بیوشیمیست و یا بیوتکنولوژیست هستند.
حتی بازخوردی که خود ما از تیم های مراجعهکننده میگرفتیم این بود که خوشحال هستند که ما تنها به دنبال عدد و رقم نیستیم و همین درک ارزش فناوری بایو، برایشان سوال برانگیز و جالب بود.
البته در بعضی از سطوح به این دانش نیاز است که ما در مجموعه بندالب، همکاران دارای مدرک MBA و زیستکارآفرینی هم داریم. همچنین به عقیده من، بعد مدیریتی اکتسابی است یعنی میتوان در حین کار، آن را کسب کرد.
معیارهای بندالب برای پذیرش یک کسبوکار چیست؟
سوال خوبی است ولی بهتر است که آن را چنین تصحیح کنم که معیارهای تجاری سازی چیست؟
زمانی که شما میخواهید کاری را شروع کنید، آیندهتان را بر مبنای آن، برنامهریزی کرده و چندین سال در جهت آن میکوشید پس اولین چیزی که انتظار دارید این است که آن کار علاوه بر اینکه هزینههای خودش را جبران نماید، به سوددهی هم رسیده و برای شما، درآمدزا باشد؛ پس اولین معیار شکلگیری یک کسبوکار، مارکت آن است.
ما دور هم جمع شدهایم که یک موضوع مرتبط با فناوری را تجاریسازی کنیم پس در اولین معیار ارزیابی میکنیم که آیا نگاه ما به بازار بوده است یا طرح ما صرفا یک فناوری ارزشمند است که اکنون میخواهیم آن را تجاریسازی کنیم.
مورد بعدی، بیزینس مدل است؛ این طرح چگونه قرار است که به درآمدزایی دست یابد.
همچنین به تیمیکه قرار است که طرح را به سرانجام برساند، توجه میکنیم. ما در بندالب، فرم مشخصی را تدوین نکردهایم که افراد برای ثبتایده خود از آن استفاده نمایند؛ بلکه ما در ابتدا یک جلسه آشنایی با آنها، برگزار میکنیم چرا که اعتقاد داریم که تیمیکه قرار است آن طرح را انجام دهد، ارزشمندتر است و ما از طریق فرم به آن شناخت لازم نخواهیم رسید.
در جلسه معارفه (بصورت حضوری یا آنلاین)، موضوع طرح ارائه شده و علاوه بر آن، افراد میتوانند توانمندی های خود در زمینههای دیگر را نیز ارائه دهند تا فارغ از این موضوع، شاید بتوان کار دیگری را هم انجام داد.
در مرحله شتابدهی، نمونه آزمایشگاهی به نمونه نیمهصنعتی تبدیل میشود که این تازه ابتدای کار است. در ادامه، به سرمایهگذار خطرپذیر نیاز است که کار را ادامه دهد که این مورد، در مجموعه ما فراهم است. در مرحله بعد، ممکن است همچنان به تامین مالی نیاز باشد که ما در این چرخه، شرکتهای زیرمجموعهای در بندا داریم که تامین مالی ما را انجام میدهند.
همچنین، در حوزه بیوتکنولوژی بعضا نیاز داریم که پلنت و یا کارخانه یک خط تولیدی را بسازیم؛ پس به شرکتی نیاز است که خط تولیدمان را طراحی و اجرا نماید. ما شرکت مهندسی “طلوع گستر زیست فناور” را داریم که در حوزههای بیوتکنولوژی بالغ بر ۵ پروژه بزرگ را به انجام رسانیده است و میتواند به شرکتهای دانش بنیان در تامین خط تولید کمک ارزشمندی نماید.
پس از آن، به مواداولیه و تجهیزات نیاز داریم که بعضا خارجی هستند و بخش بازرگانی گروه توسعه بن دا، تسهیلگر تامین این مواد و تجهیزات حتی در شرایط تحریم است تا جایی که به سازمان بهره برداری و صادرات برسیم.
پس ما در چرخه شتابدهی بندالب، سرمایه گذاری خطرپذیر، تامین مالی، توسعه زیست احداث، تجهیزات، بهره برداری تا صادرات را که برای شکل گیری و بلوغ یک کسبوکار شایان توجه است خواهیم داشت.
آیا بانک ایدهای هم در بندالب طراحی شده است؟
براساس پژوهشی، نشان داده شده که ۹۷% کسبوکارها، کپی است و تنها ۳% نوآوری در کشورهای توسعه یافته وجود دارد و اگر ما بتوانیم درایران (آن هم در شرایط سخت تحریمی) جزو این ۹۷% باشیم، به طور موفق عمل کردهایم.
پس این موضوع که آیا کاری که میخواهم انجام دهم، در دنیا تجاری سازی شده و موفق بوده است، یکی از پارامترهایی است که در هنگام راهاندازی یک کسبوکار، باید موردتوجه قرار گیرد.
بحث رگولاتوری ما خیلی سختگیرانه است و براساس آن، اگر میخواهید که یک مولکول دارویی جدید را ایجاد کنید یا کار نوینی انجام دهید، باید در ابتدا FDA Approved شده و سپس آن را در ایران بررسی کنیم؛ پس ما باید کمتر به سمت نوآوری و کارهایی که در دنیا هم انجام نشده است، پیش برویم.
ما در بندالب واحد Business R&D داریم. در این واحدمان، فرصتها و موضوعاتی که در حوزه بیو، تجاریسازی شده و موفق بودهاند را شناسایی میکنیم. بازار این محصولات بررسی میشود، اندازه بازار و بیزینس مدل آن مشخص شده و براساس آن، تشکیل تیم انجام میشود.
بنابراین در کنار استارتاپهایی که از بیرون به ما مراجعه میکنند، برای فناوران مستعدی که ایده ندارند هم این فرصت فراهم شده است که بصورت استارتاپ استودیویی، در خدمتشان باشیم.
تاکنون چند استارتاپ را جذب کردهاید و زمینه فعالیت آنها چیست؟
شرکتهای مختلفی در حوزه بیوتکنولوژی زیرمجموعه ما هستند که نیازهای فناورانهشان را به ما اعلام میکنند. به عنوان مثال بالغ بر ۵ پروژه ما، براساس نیازهای کارخانه بندا فرآور بوده است.
درمجموع، تاکنون ۱۸ استارتاپ و پروژه را در شتابدهنده بن دالب آغاز کردهایم که در ۴ حوزه قرار میگیرند: بیوتکنولوژی صنعتی، صنایع غذایی، سلامت و حوزههای آرایشی-بهداشتی.
به عنوان مثال تولید ایزولههای پروتئینی که کار پایلوت آزمایشگاهیشان اتمام یافته و در پایلوت صنعتی قرار دارند و یا از طریق پروتئینهای گوشتهای گیاهی به حوزه تولید گوشتهای جایگزین ورود کردهایم.
خروجیتان، چه بوده است؟
از استارتاپ های خروجیمان میتوانیم از “ژنووا” نام ببریم که پلتفرم تولید انواع کیتهای مولکولی است و موفق به ساخت اولین کیت تشخیص واریانت کووید در خاورمیانه شد که علاوه بر تشخیص ابتلای فرد به کرونا، در یک تست مشخص میکند که این ابتلا مربوط به کدامیک از انواع سویههای جهش یافته انگلیسی، آفریقایی یا برزیلی است. یکی از شرکتهای زیرمجموعه بندا روی آن سرمایهگذاری کرد و پس از کسب مجوز از اداره تجهیزات پزشکی، اکنون وارد بازار شده است.
یکی از استارتاپهای دیگر هم که تقریبا در حال ورود به بازار است، تولیدکننده ترکیبات آنزیمی افزایش ماندگاری نان است که محصول آن در چندین نانوایی در سطح شهر تست شد و نتایج نشان داد که این ترکیبات آنزیمی تهیه شده، علاوه بر افزایش ماندگاری، باعث کاهش دورریز و همینطور افزایش حجم نان نیز میشوند.
در حوزه سلامت، هم در حوزه تشخیص مولکولی و هم تستهای تشخیص سریع ورود داشتهایم که استارتاپ “رپیدایکس”، استارتاپ اول اینوتکس پیچ ۲۰۲۰ شد و در مراحل اخذ مجوزهای نهایی است.
تیم ها چه مدت زمان میتوانند در شتابدهنده بندالب حضور داشته باشند؟
مهلت زمانی و نوع ارائه خدمات مختلف ما، بسته به ماهیت طرح تعریف شده است مثلا دوره شتابدهی ایزوله پروتئینی ۴ ماهه، رپیدایکس ۹ ماه و نانهای سنتی۶ ماهه بوده است.
منتورشیپ شما چگونه انجام میگیرد؟
در خیلی از شتابدهندهها دیده میشود که مشابه دانشگاه، بصورت فلهای دورههای آموزشی برگزار میشود که به نظر من، اشتباه است. اگرچه برگزاری یکسری دورههای کلی مثل آموزش کسبوکار، بیزینس پلن و غیره، رایج است ولی گاهی یک طرح به همه این دورهها نیاز ندارد.
منتورشیپ بندالب، براساس نیاز تیم طراحی میشود و ما بصورت هوشمندانه و بسته به هر طرح و نیازهای آن، خدمات منتورشیپی مختلفی ارائه میدهیم که وقت تلف نشود. همینطور در بیوتکنولوژی، منتورشیپ صنعتی از اهمیت زیادی برخوردار است.
بعضا ممکن است که ما در ارلن، کارهای بسیار خوبی کرده و نتایج خوبی هم بگیریم ولی وقتی این کار در اشلهای صنعتی و نیمه صنعتی Up Scale شود، شرایط متفاوتی حاکم خواهد شد؛ مثلا ممکن است که نوع متریال تغییر کند و آن ماده انقدر گران قیمت باشد که صرفه اقتصادی نداشته باشد که از آن در صنعت استفاده کنیم که این چالش با توجه به تعامل نزدیک ما با متخصصن تولید کارخانه بندا فرآور، رفع میگردد.
همچنین نیازی که خیلی احصا میشود، وجود منتورهای تجاریسازی است. محصول تولید و صنعتی هم شده است، حال میخواهیم آن را تجاری سازی کرده و وارد بازار نماییم که چالش جدی بسیاری از مجموعههاست. تیمیکه تجربه تجاریسازی نداشته باشد، نمیتواند به استارتاپها کمک نماید و این یک مزیت رقابتی برای بندالب است که ما در تجاری سازی میتوانیم خیلی کمک کننده باشیم.
این مورد در کارنامه عملکردی ما هم قابل مشاهده است که در مدت زمانی کوتاه، چهارتا از استارتاپهای شتابدهنده بندالب در حال تجاریسازی است.
در مسیر شتابدهی، به چه مشکلاتی برخوردهاید؟
چالشی که اغلب شتابدهنده های بیوتکنولوژی با آن مواجه هستند، بحث رگولاتوری است.
اگر استارتاپی بخواهد شکل گرفته و وارد بازار شود، به آن گفته میشود که باید یک شرکت تولیدی باشد تا مورد بررسی قرار گیرد؛ درحالیکه استارتاپی که تشکیل شده است، در بدو شروع فعالیتهای خود هست. به نظر من، سازمانهای رگولاتوری در حوزههای مختلف، باید ماهیت استارتاپ ها را درک کنند؛ استارتاپ ها شرکتهای بالغی نیستند که مستندات شرکتهای تولیدی بالغ را داشته باشند.
آیا در راهاندازی بن دالب، از حمایتهای ستاد توسعه زیست فناوری برخوردار شدهاید؟
ما جزو معدود شرکتهایی بودیم که یک ریال هم از معاونت علمیریاست جمهوری و صندوق توسعه زیست فناوری، تسهیلات و کمک مالی نگرفتیم. شتابدهنده بن دالب با سرعت عجیبی شکل گرفت، به سرعت هم دانش بنیان شد و حمایتهای مالی دریافت نکرده است اگرچه بعد از خروجیهایمان، موردحمایت معنوی آنها قرار گرفتیم.
فعالیتهای این ستاد را چگونه ارزیابی میکنید؟
ستاد توسعه زیست فناوری و ستاد توسعه سلولهای بنیادی معاونت علمی، از مجموعههای پرتلاشی هستند که نباید انتظارات زیادی از آنها داشته باشیم. این نهادهای دولتی، نقش سیاست گذاری و راهبردی دارند و حمایتهای خیلی خوبی از شرکتهای نوپا و دانش بنیان داشته اند. مثلا در هردوی این ستادها، واحدهای تجاری سازی مفیدی شکل گرفت که هدف آنها، ترویج و تجاری سازی فناوری بود.
دکتر قانعی و دکتر حمیدیه قدمهای سازندهای در بحث تجاری سازی برداشتهاند؛ به اندازهی توانشان، بحث رگولاتوری را دنبال کرده و درجهت ترویج و فراهم کردن زیرساختها، زحمات زیادی کشیدهاند. حتی به زعم من، معاونت علمی ریاست جمهوری از موفقترین بخشهای دولت بوده است.
وضعیت شتاب دهنده های مرتبط با حوزههای علوم زیستی را در ایران چگونه میبینید؟
طبق آخرین بررسی من، بالغ بر ۳۰ شتابدهنده علوم زیستی در ایران داریم که “پرسیس ژن”، از پیشتازان این حوزه بوده و کارهای قویای انجام دادهاند. در شتابدهنده های غیردارویی هم نیازمندی به تلاش، ترویج و فرهنگ سازی بیشتر است.
به نظر من، شتابدهنده ها نباید منتظر باشند که طرحها به ما ارجاع شود. ما در بندالب، یک بخش R&D داریم که فرصتهای تجاری را در حوزه بیو شناسایی میکند و یک بخش شبکه سازی و sourcing که ارتباطات هدفمندی شکل میدهد.
ما خود قبلا از اینکه افتتاح شویم، ۴۰۰ پروژه و طرح را بررسی کردیم و حتی خودمان به فناوران -از اساتید هیئت علمی تا دانشجویان فارغ التحصیل- مراجعه کردیم و تلاش نمودیم که در موضوعاتی که توانایی تجاری سازی دارند، فعالتر باشیم.
چه چشم اندازی را برای آینده بندالب متصور هستید؟
میخواهیم که انتخاب اول زیستکارآفرین ها باشیم.
توصیهای به زیستکارآفرین ها دارید؟
افراد در حوزههای علوم زیستی، چند دسته هستند: افرادی که به تدریس و کرسی هیئت علمیعلاقهمندند و یکسری هستند که متاسفانه در شرکتهای زیستی تبدیل به اپراتور شدهاند؛ یک وظیفه شغلی مشخص شده و آنها دعوت به همکاری میشوند تا براساس پروتکل تعیین شده، کاری را انجام دهند که این امر، ممکن است که منجر به روزمرگی شغلی شود.
و دستهای هم رسالت خود را چنین تعریف میکنند که خلقی انجام دهند و بر این باورند که باید از علم و دانشی که در زمینههای مختلف آموختهایم، برای تولید یک محصول یا خدمت استفاده کنیم.
من پیشنهاد میکنم که افراد دل را به دریا زده، ریسک کنند و با شرکت در دورههای مختلف، آموزش ببینند. البته نیاز به کسب تجربه هم هست اما درصورتی که در این مسیر قرار بگیرند، میتوانند در آینده استارتاپ یا شرکت دانش بنیان خودشان را داشته باشند.